گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت کلمه طیبه لااله الاالله که مفتاح گنج سعادت و مصباح کنج عبادت است

 

ای کشیده به کلک وهم و خیال

حرف زاید به لوح دل همه سال

گشته در کارگاه بوقلمون

تخته نقشهای گوناگون

چند باشد ز نقش های تباه

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۳ - رسیدن شیخ بزرگوار سری سقطی قدس الله تعالی سره به سر وقت تحفه و آگاهی یافتن از حالی وی

 

هم در آن وقت ها سری سقطی

آن سریع طریق حق نه بطی

یک شبی وقت خویش باز نیافت

لذت سجده نیاز نیافت

قبضی آمد پدیدش اندر دل

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن

 

ای سبکسارتر از خشک گیا

که شود پی سپر باد صبا

بی ثباتی به ره صدق و صواب

چون گره بر نفس و نقش بر آب

هر دم از جا چه روی کشتی وار

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - استفسار کردن اهل قبیله مجنون از حال وی و اطلاع یافتن بر محبت وی با لیلی

 

بیاع متاع هوشیاری

رقاص سماع بی قراری

ویرانه نشین کوه اندوه

دیوانه سوار قله کوه

گنجور خزانه های افلاس

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۶ - رسیدن مجنون در قافله لیلی به کعبه و در مناسک حج با وی عشق باختن

 

لیلی چو به عزم خانه برخاست

خانه به جمال خود بیاراست

چشمش سوی آن رمیده افتاد

خون جگرش ز دیده افتاد

بگریست که ای فراق دیده

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن

 

شبی کز شرف غیرت روز بود

کواکب در او گیتی افروز بود

تو گویی درین گنبد دلفروز

ز مشکین مشبک همی تافت روز

همه روشنان دیده در هم زده

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۴

 

درین سراچه که چرخش کمینه طاق نماست

همیشه قامتم از بار دل چو طاق دوتاست

چگونه شاد زید آن که بهر مردن زاد

به خانه ای که پی انهدام کرده بناست

به اعتبار درین کاخ زرنگار نگر

[...]

۴۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۳ - فی نعت النبی صلی الله علیه و سلم

 

نگار من شتر انگیخت رو به حجره من

پذیره شترش رفت جان ز حجره تن

ز حجره چون شترش دیده شد قطار سرشک

چو سرخ مو شتران قطره زد ز حجره من

زند ز حجره مرا سیل خون دل شترک

[...]

۴۷ بیت
جامی