شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب
در آلا فکر کردن شرطِ راه است
ولی در ذاتِ حق محضِ گناه است
بود در ذاتِ حق اندیشه باطل
محالِ محض دان تحصیلِ حاصل
چو آیات است روشن گشته از ذات
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۲ - تمثیل در بیان وحدت کارخانه عالم
تو گویی هست این افلاک دوّار
به گردش روز و شب چون چرخ فخّار
وز او هر لحظهای دانای داور
ز آب و گِل کند یک ظرفِ دیگر
هر آنچه در مکان و در زمان است
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۵ - جواب
کسی بر سرِّ وحدت گشت واقف
که او واقف نشد اندر مَواقف
دلِ عارف شناسای وجود است
وجودِ مطلق او را در شهود است
به جز هستِ حقیقی، هست نشناخت
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۴ - جواب
وصالِ حقّ ز خلقّیت جدائی است
ز خود بیگانه گشتن آشنائی است
چو ممکن گَردِ امکان برفشانَد
بجز واجب دگر چیزی نماند
وجودِ هر دو عالم چون خیال است
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب
بت اینجا مظهر عشق است و وحدت
بود زنار بستن عقد خدمت
چو کفر و دین بود قائم به هستی
شود توحید عین بتپرستی
چو اشیا هست هستی را مظاهر
[...]
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۹ - در شرح حضرت مهدی سلام الله علیه
خوشا وقت کسان عهد مهدی
خوشا آن کودکان مهد مهدی
که هر علمی که باشد زیرکان را
الف با تا بود آن کودکان را
ز علمش خلق عالم علم گیرند
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۶ - المنشأ
گشت پیدا ز ملک ما زرداشت
آنکه این نقش را نخست انگاشت
دید در خلوت او مگر انوار
کرد مانندگی به صورت نار
بود او حقه باز و چابک دست
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل دوم » بخش ۷ - فی ابطال احکام الجزئیة المنجمین
کلی آن اگرچه بی ریب است
لیک جزوی که حکم بر غیب است
نیست در وسع و طاقت بشری
زان مزن دم که آب خود ببری
کی درآید به زیج ایلخانی
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۱ - الفصل السّابع فی معرفة الزّمان و المکان
چیست جلّ المتاع چرخ کهن
جز مکان و زمان بی سر و بن
این دوروئی به حشو آکنده
وان فرومایهای پراکنده
این یکی هرزه گرد بی سر و پا
[...]