صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مولودیه در مدح انسیه حورا فاطمه زهرا سلامالله علیها
امروز عالمی ز تجلی منور است
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
نوری کز آن حدیقه جنت منور است
نور جمال زهره زهرای اطهر است
مولود پاکی آمده از غیب در شهود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح مولی الکونین اباالحسنین علی علیهالسلام
هر وجودی شور عشق مرتضی در سر ندارد
بهتر آن باشد که از خواب عدم سر برندارد
زیب لوح آفرینش نقش نام اوست آری
کلک نقاش ازل نقشی از این بهتر ندارد
کرد تیغ او مسخر عالم کون و مکان را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)
ز طریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد
ز خدا طلب دل مقبلی به علی ز جان متوسلی
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد
ازلی ولایت او بود ابدی عنایت او بود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در تهنیت عید مولود ولی ذوالمنن
چو یار پرده ز رخسار برگرفت امروز
جهان پیر جوانی ز سر گرفت امروز
بلی چگونه نگردد جهان پیر جوان
که یار پرده ز رخسار برگرفت امروز
صبا ز قالیه بیزی چو طره جانان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح مولیالموالی حضرت علی علیهالسلام
مکین مسند شاهی علیست جلجلال
خدیو ملک الهی علیست جل جلال
اگر که تشنه فیضی بیا بسوی علی
که بحر نامتناهی علیست جل جلال
شهی کز او ز ازل تا ابد بملک وجود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع)
ای پیش ارغوان تو کمتر ز خار گل
قدیک چمن صنو برو رخ یک بهار گل
جز سرو قامت و گل روی تو تاکنون
سروی بباغ دهر نیاورده بار گل
گر بگذری بدین گل رخسار در چمن
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در نعت رسول اکرم (ص) و مدح ولی اعظم علی (ع)
به اهل بینش در آفرینش بود مبرهن بود مسلم
که از تمامی شده است نامی جناب انسان ظهور اعظم
زهی وجودی که موجد از آن ز پای تا سر بود نمایان
ابوالمحامد ابوالمکارم بوصف یزدان به نقش آدم
بطوع خادم ملک بخیلش همین نه تنها فلک طفیلش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - مولودیه در مدح مظهر العجائب علی ابن ابیطالب «علیه السلام»
ای عاشقان خستهجان یار آمد یار آمده
از خلوت آن جان جهان اینک به بازار آمده
آن طلعت زیبنده را آن عارض رخشنده را
آن اختر تابنده را هنگام دیدار آمده
طی سیزده روز از رجب گردیده و طرزی عجب
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - نتیجهٔ ظلم
بود یکی ظالم مردم گداز
مردم از او در حذر و احتراز
روز و شبان بود به پیکار خلق
کار نبودش مگر آزار خلق
کمکمش این خصمی و بیگانگی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۰ - در اثبات معاد جسمانی
ای بشر ایکه جهان شرف و شوکت و شانی
قدر خود هیچ ندانی و ندانی که ندانی
بر و بحر و جبل و انجم و افلاک و عناصر
روز و شب گرد تو گردند همه عالی و دانی
از سپهری ز چه نالان که تو مخدوم سپهری
[...]