انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح امیر اجل ابو علی علاء الدین حسن
سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها
ابوعلی حسن آن مسند سمو و علو
که آفتاب جلالست و آسمان سخا
به قدر واسطهٔ عقد جنبش و آرام
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح خاقان اعظم پیروزشاه
شاها زمانه بندهٔ درگاه جاه تست
اسلام در حمایت و دین در پناه تست
فیروزشاه عادلی و بر دوام ملک
بهتر گواه عدل بود و او گواه تست
گردون غبار پایهٔ تخت بلند تو
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان سنجر
خسروا بخت همنشین تو باد
مشتری در قران قرین تو باد
خواجهٔ اختران غلام تو گشت
عرصهٔ آسمان زمین تو باد
خاتم و خنجر قضا و قدر
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح ملک معظم پیروزشاه
ای به شاهی ز همه شاهان فرد
مشتری طلعت و مریخ نبرد
آسمان مثل تو نادیده به خواب
مجلس و معرکه را مردم و مرد
بر جهان ای ز جهان جاه تو بیش
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در تعریف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود
ای نمودار سپهر لاجورد
گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
هم سپهر از رفعت سقفت خجل
هم بهشت از غیرت صحنت به درد
اشک این چون آب شنگرف تو سرخ
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح سلطان سنجر
ای نهال مملکت از عدل تو بر یافته
وی همای سلطنت از عدل تو پر یافته
در جهانداریت گردون فتنه در سر داشته
وز ملکشاهیت عالم رونق از سر یافته
از مثال تو جهان در نقش الله المعین
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ملک معظم فیروشاه عادل
زهی ز عدل تو خلق خدای آسوده
ز خسروان چون تویی در زمانه نابوده
جهان به تیغ درآورده جمله زیر نگین
پس از تکبر دامن بدو نیالوده
ز شیر بیشهٔ سلجوقیان به یک جولان
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح صدر اجل خواجه مجیرالدین محمد
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۷ - در مدح سلیمان شاه
ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در جواب مکتوب عمادالدین پیروزشاه
مثال عالی دستور چون به بنده رسید
قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد
خدای عزوجل را چو کرد سجدهٔ شکر
زبان به شکر خداوند و ذکر او بگشاد
چه گفت گفت زهی ساکن از وقار تو خاک
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۴ - سخن کمالی را ستاید
شعرهای کمالی آن به سخن
پای طبعش سپرده فرق کمال
گرچه نزدیک دیگران نظم است
مجمل از مفردات وهم و خیال
سخن چند معجزست مرا
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۷ - در عذر قی کردن در مجلس شراب گفته
ای برادر گر مزاج از فضله خالی آمدی
آدمی پس یا ملک یا دیو بودی یا پری
ور قوای ماسک و دافع نبودی در بدن
طفل را از پایهٔ اول نبودی برتری
طبع اگردست تصرف برکشیدی وقت خواب
[...]