جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - وله
جشن میلاد شه دنیا و ما فیها بود
چرخ جان افشان زمین شادان جهان شیدا بود
باز پنداری کلیمی رب ارنی گوی شد
کز تجلی طور ایران سینه سینا بود
گرچه پشت آسمان برسجده کاخش دوتاست
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - وله
نگار من چو بخیزد به نارون ماند
ولی اگر بنشیند به نسترن ماند
به گاه تکیه زدن چون بنفشه است ولیک
اگر بخفت به یک تلّ یاسمن ماند
بدین سرین که مر او راست سخت و شیرینکار
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - وله
مرا تُرکیست مشکین موی و نسرین بوی و سیمینبر
سُها لب، مشتری غبغب، هلال ابروی و مهپیکر
چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ
بود گلبیز و حالتخیز و سِحرانگیز و غارتگر
دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مهرش کین
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - ممدوح این قصیده معلوم نیست
ترکا گه پیمانه است برخیز و به پیمان باش
رخشان مهی و از می با مهر درخشان باش
گه چهره بشو از خواب گه شانه بزن در زلف
هم خادم اهریمن هم محرم یزدان باش
از لعل روان بخشت گه عیسی مریم شو
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - وله
جهان بگشتم و دیدم بسی مقیم و مقام
بزرگی الحق ختم است بر جناب امام
هزار ملک دهد شفقتش بیک سایل
هزار شهر ستد سطوتش بیک پیغام
زامتلا بود اجسام عالمی زآلاش
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - وله
جشن ولادت شه جم تخت کی کلاه
افراخت از جنان به جهان چتر بارگاه
پر شد ز جوش و جیش طرب فرش تا به عرش
از جشن مولد شه جم تخت کی کلاه
روئید از بهشت به گیتی یکی درخت
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - وله
ظل شه را چو زری سوی صفاهان شد رای
چرخ گردید زمین سای و زمین چرخ آسای
زیر خرگاه وی از بخت هزاران بختی
گرد اردوی وی ازچرخ دوصد پرده سرای
چهر خورشید همی تافت زآئینه پیل
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۰ - وله
تبارک الله ای ماه ناصری مآت
به مهر کوش که افکنده ظل الهی ذات
رخ ملک به چنین روز تافت بر ذرات
به سان جلوهٔ مصباح قدس از مشکات
وزین مبارک رخ عالمی است پر برکات
[...]