گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

چه اندازی آن صوف سرسبز را

بجائی که هرگز نروید گیا

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

هر متاعی زمعدنی خیزد

قصب از یزد زوده زاسپاهان

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

نوشته اند خطی کرد فوطه حمام

که هرکه جامه چرکن کند ببر زحلیست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

مردی که هیچ جامه ندارد باتفاق

بهتر زجامه که در و هیچ مرد نیست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

ای بسازنده که در ژنده نهان یافته اند

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

زوده نرم ستان از جهه پیراهن

کانچه در زیر بود نرم به از استظهار

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

همچو چادر سفیدرو باشید

نه سیه جامه همچو چشم آویز

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

 

بآسمان قددیبا اگر کشد بالا

اگر نه در بر اطلس رخیست والا نیست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۱

 

بنام خطا پوش آمرزگار

که ستار عیبست بر جرم کار

فکنده قبا کحلی آسمان

زفضلش ببر خلعت زرفشان

بکوه از کرم رخت خارا دهد

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۲ - درنعت نبی علیه السلام

 

دگر بر طراز نبوت درود

که در بند لبس و تکلف نبود

قبای او ادنی ببالای او

لوای دنی قدر والای او

بدست مبارک ز خلق حسن

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۳ - آغاز داستان

 

چنین خواندم از خط ابیارئی

که میخواندی نوبتی عارئی

که کمخاهمی کرد تعریف خویش

که بیشم بجاه از قماشات بیش

که از چین و ماچین فرازم علم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۴ - بر تخت نشستن کمخا و هر یک را از جامها بشغل و عملی وابستن

 

چو بر تخت سلطان کمخا نشست

به پیشش کمر هر لباسی ببست

امیران او اطلس و صوف و خبر

منسور بلولو مزین بتبر

خشیشی و ابیاری او را وزیر

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۵ - درسر کشیدن رختها وصوف را بروی کمخا کشیدن

 

برینگونه چون دگمه چرخش نشاند

بشاهی و چون زه حکومت براند

چو رسمست کز رخت نو شادمان

ز زخمی گزندش رسد ناگهان

سرافراز اگر چند باشد کلاه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۶ - در آگاه شدن کمخا از مخالفت آن رختها و بخود پیچیدن

 

کلاهی دو گوشی زناگه بگوش

ستاده همی بود آنجا خموش

ازان رختها این حکایت شنید

سراسر ازیشان سخنها کشید

شد آنجمله را کرد صاحب وقوف

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۷ - تعرض کردن حبر با مخیل در مجلس کمخا

 

در آن بارگه حبر آمد بپیش

بگفتا نیاریم ازین تاب بیش

که او نسبت شر بخاتون کند

سرجهل از خویش مفتون کند

مخیل بدو گفت روتن بزن

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۸ - در ایلچی فرستادن کمخا و باج از صوف و سقرلاط طلب کردن

 

چنین گفت ابیاری خسروی

که بشنو سخن چون تو شاه نوی

بسرپوش گفتند چیزی براز

نباید کشیدن چو میرز دراز

بباید فرستادن ایلچی برو

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۹ - در نشاندن صوف را بپادشاهی

 

بشاهی بشد صوف بر صندلی

نشاندند بر تختگاه ملی

برآمد بگردش همه جامها

بهر جا نوشت از بمی نامها

که ماننده دگمه در کرد جیب

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۱۰ - در بند کردن قباکه بایلچیکری آمده بود و غضب نمودن

 

سراسر سخنهای او باز راند

خطی چند مخفی بنزدش بخواند

بسی دسته بسته فرستاده بود

جوابش بره چشم بنهاده بود

شه صوف ماند از رسنالت شگفت

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۱۱ - در گریختن ایلچی از بند صوف

 

بهنگام خفتن یکی پیش بند

گریزاند ایلچی یلمه زبند

گرفتند پیراهنی در طریق

که باید بدادن بدست رفیق

بگفتا مرا خود نماندست جان

[...]

نظام قاری
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
sunny dark_mode