گنجور

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۵ - صفت خبّاز

 

خباز کزو بود فغانم

زان حسن برشته سوخت جانم

عکس مژه اش به سنگ و سندان

جا کرده چو جای پنجه در نان

هر چشمه ی کار اوست بیشک

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۷ - صفت دلاک

 

دلاک که صاحب سر ماست

کام دل درد پرور ماست

در کف، تیغش، که هست سوزان

باشد چو فتیله ی فروزان

بنموده به چشم مرد آگاه

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۹ - صفت کمانگر

 

بر پیر خمیده قد مهجور

دایم رود از کمان گران زور

استادی عشق بی امانش

فی الحال کُشد به خر کمانش

آن پیر که چلّه ها کشیده

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۰ - صفت قنّاد

 

قنّاد که خون عاشقان خورد

از شیرینی، دل مرا بُرد

دارد دهنی جو نُقل پسته

شیرین وز گفتگوی بسته

مغزم ز خیال آن بت چین

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۱ - صفت خیّاط

 

خیّاط پسر بگو چه ها کرد

پیراهن صبر من قبا کرد

چون، کز رگ من، ز تاب غم ها

گردیده گره گره سرا پا

صد چاک ز ناله شد دل من

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۹ - صفت عصّار

 

عصّار که از فشار اویم

خون آب دود ز دل به رویم

دایم دارد ز هجر آن یار

بر دل باری چو سنگ عصّار

شد مغز روان ز بار جانم

[...]

۹ بیت
وحیدالزمان قزوینی