گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است

برون ز پرده چو شد نغمه، خارج آهنگ است

کم است وجه معاش تو، از زیاده روی

تو گر بزرگ نباشی، زمانه کی تنگ است؟

ز حرف نرم، دل دشمنان بدست آید

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

با گدا خلق کن، دست سخایی درم است

خنده در رو، بدل گریه ابر کرم است

نشود صاحب خود را نرساند به جزا

ظلم را عادل اگر کس نشمارد ستم است

محو از صفحه گیتی شده امروز سخن

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

ای خواجه بخیل که هرگز ندیده است

از شدت فشار کفت سیم و زر فرج

موران خرجها نتوانند دخل کرد

در خرمن زری که شود از کف تو دج

وعد و وعید جنت و نارت، بحج نبرد

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

چگونه سوی تن از شرم باز میگردد

کفی که بهر گرفتن دراز میگردد

جهان هستی، اگر هست این که من دیدم

چرا نفس چو فرورفت، باز میگردد

مکن بدشمن سرکش ملایمت که بشمع

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

میان خلق، با خلق آشنا کامل نمی‌گردد

که در دریاست آب گوهر و داخل نمی‌گردد

کدورت از تری‌های عدو باشد ز خامی‌ها

سفال از پختگی در آب هرگز گل نمی‌گردد

نمی‌داند که مال از بذل کردن می‌شود افزون

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

اهل دنیا، بسکه در دل حسرت زر داشتند

عاقبت مردند تا دل از جهان برداشتند

تاجدارانی کزیشان رفت بس سرها بباد

عاقبت رفتند بر بادی که بر سر داشتند

شد ز پیری مو سفید و، رفت بینایی ز چشم

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

از ضعیفی، ناله‌ام حاجت‌رواتر می‌شود

رشته در رشتن ز باریکی رساتر می‌شود

در غریبی می‌فزاید قیمت اهل هنر

کز سفر پیوسته کالا پربهاتر می‌شود

حرص می‌بالد به خود، چون سیم و زر گردد فزون

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

خیر باشد، نگهش سخت بتک می‌آید

زلفش آشوب جهانی بیدک می‌آید

در شکست صف غم، زلف چه کوتاهی کرد؟

که ز پی فوج خطش هم به کمک می‌آید

چه شتابست به تسخیر حصار دل ما؟

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشتر

روشنایی میدهد شمع پریشان بیشتر

در گرفتن میکند انگشتها هم را مدد

چشم یاری هست یاران ز یاران بیشتر

خار بن در باغ و، گل هر سو پریشان میدود

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دیدم

ز امیدی که هم در ناامیدی هست، نومیدم

بسان غنچه بودم تنگدل دایم ز خودسازی

چو گل، برداشتم از خویشتن تا دست، خندیدم

فزونی مینمود اول، بچشمم بیشتر، اما

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه خودیم

راه ناامن است، تا جایی که همراه خودیم

رهزنی ما را نباشد، چون خودی در راه دوست

در طریق بندگی القصه خود چاه خودیم

هرکجا افتاد کاهی قد بیاری کرد راست

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نوروز

 

باد نوروزی صلا بر خوان عشرت می‌زند

یا جهان از دل‌گشایی دم ز جنت می‌زند؟!

سبزه دل را صیقل از زنگ کدورت می‌زند

بر رخ جان‌ها هوا آب از طراوت می‌زند!

گستراند تا بساط خرمی در گلستان

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در هجا

 

ای خواجه بخیل، که هرگز ندیده است

از شدت فشار گفت سیم و زر فرج

موران خرجها نتوانند دخل کرد

در خرمن زری که شود از کف تودج

وعد و وعید جنت و نارت، بحج نبرد

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۳ - در آبادانی محلی

 

بحمدالله، این موضع پرصفا را

بخیر آمد انجام از لطف ایزد

بخیر است انجام آن نیک بختی

که شد بانی این بنا از سر جد

ز اندیشه جستم چو تاریخ، گفتا:

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۹ - در خریدن یا بهدیه رسیدن دو اسب برای کسی سرود

 

بدرگاهت، ای راکب خنگ رفعت

دو مرکب، دو پیک سعادت بیامد

چو بر پشت هر یک از آنها برآیی

بگو: پایه تخت عزت بیامد!

خرد از پی سال تاریخ گفتا:

[...]

۳ بیت
واعظ قزوینی