مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد
گریه ابر همه زیور بستان گردد
شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد
صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد
قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
از رخت لاله در نظر روید
وز غمت خار در جگر روید
قدت ار سایه بر زمین فکند
خشک و تر سرو غاتفر روید
ور فتد آب لعل تو بر خاک
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
دل در برم نشانه تیر ملامت است
تن در بلا و جانم اسیر غرامت است
در عشق کام و ناز و ملامت به هم بود
ما را ز عشق بهره سراسر ملامت است
عشق آن بود که دل برد و قوت جان دهد
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴
وقت طرب رسید که مشاطه بهار
آراست نوعروس چمن را به صد نگار
گلگونه زد ز لاله رخ باغ و راغ را
وز سبزه وسمه کرد بر ابروی جویبار
جعد بنفشه را به بخوری نسیم داد
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵
دلم نهان شد و شد عافیت نهان از دل
هلاک جان من آمد دلم فغان از دل
به چین زلف تو در مدتیست تا گم شد
دهان تنگ توام می دهد نشان از دل
فروشد از پی تو دم به درد و رفت به غم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶
چه افتری چه محال است این دروغ گفت
که شد فرشته عرشی و فرش خاکی جفت
هزار گنج معانی شد آشکار گر او
ز روی صورت در کنج خاک رخ بنهفت
ز منبع حکم الماس نطق دربارش
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷
گردیده بودی ماه را بر شاه خون بگریستی
بر تاج و تخت سرنگون چرخ نگون بگریستی
از حسرت جان و تنش وز درد و سوز و شیونش
گر زنده ماندی دشمنش از ما فزون بگریستی
گرداندی آن تاجور کآمد بدینسان از سفر
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸
ای دل آسایش ازین کلبه احزان مطلب
گوهر خوشدلی از کیسه دوران مطلب
ناف آهو ز دم شرزه انجر منیوش
نوشدارو ز فم افعی ثعبان مطلب
اختر بیهده رو را ره و هنجار مپرس
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹
ای که بر آینه از رخ صورت جان کردهای
آب را از رخ محل صورت آسان کردهای
خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه
خویشتنبین گشتهای تا صورت جان کردهای
چون نمییارد کسی گل چیدن از رخسار تو
[...]