طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳
باده رندان را شراب کوثریست
گردن مینا در آغوش پریست
از رموز مشکلات زلف او
گر گذشتی بیتأمل سرسریست!
انقلاب رنگ فطرت کار نیست
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
هر کرا دل محو آن آیینهرخسار شد
جلوه آیینه او شوخی دیدار شد
چشم مستش کرده هردم تازه کیش کافری
اهرمن را زلف او تا حلقه زنار شد
همچو موج از باد میلرزم ز چین ابرویش
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
کس نباشد به سیر این گلزار
تا کند امتیاز گل از خار
بر حصول مزارع امید
دانههای سرشک غم میکار
غره منشین که فتنهها دارد
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
تا خیال صورتش شد دیدهام را جلوهگر
چشم نگشایم به سوی نقش و تصویر دگر
بخت واژون را به تخت پادشاهی کی دهم
سایه بال هما گر بخشدم تاجی به سر؟!
چون گهر در کسوت ما نیست جیب و دامنی
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵
گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز
نیست مضرابم برون پرده سازم هنوز
بس که بودم از بهار حسن گلچین وفا
از شکست بوی گل یابی تو آوازم هنوز
از کمند جذبه عشقش رهایی مشکل است
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
هرچه جز عشقش مرا عار است و بس
مدعا از یاریام یار است و بس
نیست بار دیگری بر دوش من
قامت خم زیر این بار است و بس!
کی رسم در وصل او از بخت بد
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸
صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم
قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم
مسند غم بارگاه شهریار عشق بود
بیخود از ترک ادب من حلقه بر این در زدم
جوش طوفان سرشکم داشت امواج دگر
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰
چو گل زین باغ یک دل غرق خونم
کس آگه نیست از راز درونم!
پریشانم شبیه زلف لیلی
مثال بخت مجنون واژگونم!
مپرسید از من و افسانه من
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
تا نگه از چشم حیران کردهایم
خانه آیینه ویران کردهایم
عالمی ما را مسخر شد مگر
یاد انگشت سلیمان کردهایم؟!
خویش را در محفل بزم ادب
[...]