مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵
دوش چون مرغ شب فغان برداشت
مهر خاموشی از دهان برداشت
صبح سرپوش زر کشیده چرخ
از طبقهای آسمان برداشت
زاغ شب در زمان که پشت نمود
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
بلبلان رخت به باغ افگندند
زاغ را بار سفر می بندند
دل لاله به عبیر آلودند
دهن باد به مشگ آگندند
باغ با باد صبا هم سخن است
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
تا لاله ز شوخی به جهان شور در افگند
از پرده بسی خسته دلان را بدر افگند
زلف و رخ معشوقه ما دید بعینه
هر دیده که بر لاله سحرگه نظر افگند
هر خون که جهان خورد از آزرده دلان پار
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۸
هیچ کس را رنج خاطر در جهان حاصل مباد
وز فراق دوستان کار کسی مشکل مباد
هیچ رنجی نیست بر دل بتر از رنج فراق
هیچ کس را یارب این رنج از جهان بر دل مباد
عقل مردم کم شود در کار فرقت هر زمان
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۹
کس را فلک ز دست حوادث امان نداد
عنقاست داد او که ازو کس نشان نداد
مرغی که بی مراد بر این آشیان نشست
او را جز از مضیق زوال، آشیان نداد
بر شاخ عمر هیچ کسی غنچه ای ندید
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵
دین پناها! دم جانبخش ترا
نفس روح امین می گویم
وز سخن های تو یک نادره را
رشگ صد در ثمین می گویم
نیست مثل تو نه در صوب عراق
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶
صاحبا! داننده اسرار می داند که من
جز به مدحت ده زبان چون غنچه سوسن نیم
روی من همچون لب کلک تو دایم تیره باد
گر برای مدح تو در عالم روشن نیم
مرد میدان فصاحت من توانم بود از آنک
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱
خداوند من صارم الدین که طبعت
نشد قابل هیچ زرق و فسوسی
تواضع کنانند در پیش قدرت
چو ایام تندی چو گردون شموسی
به یاد جهان پهلوان ده حدیثم
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۶
شقیق النفس هات علی الشقائق
شرابی کان بدین وقت است لایق
گل اندر باغ می خندد چو معشوق
و قدیبکی السحاب بلحن عاشق
ادر بنت الکروم علی کرام
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷
خسروا! دور فلک سخره فرمان تو باد
طاق گردون گرهی از خم ایوان تو باد
آفتابی که جهان غرقه احسان وی است
جای آسایش او سایه احسان تو باد
جرم مه را که چو نعلی است در آتش هر مه
[...]