طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
خط بر رخ یار خوش نباشد
در گلشن و خار، خوش نباشد
رعناست اگر چه سرو آزاد
پیش قد یار خوش نباشد
تو با دل شاد زی که ما را
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
از آن آهم ز دل مشکل برآید
که می ترسم غمت از دل برآید
مکن بامن جفا چندان مبادا
که آهی از دلم غافل برآید
بخاک ما ببار ای ابر رحمت
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
تیغ از میان بقصد من ناتوان مکش
ور زانکه می کشی ز پی امتحان مکش
آمد بر استخوان چو مرا ناوکت مکن
بر من جفا و ناوکم از استخوان مکش
یابند چون زبوی تو جان کشتگان تو
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
سر منزل سلمی که منم دل نگرانش
از رشگ نخواهم که بیابند نشانش
شوخی که منم زخمی تیری ز کمانش
فتراک ز مرغان حرم گشته گرانش
بودیم بره منتظرش عمری و غافل
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان
پریشانان نکو دانند احوال پریشانان
ملک آسوده در خلوتسرا و دادخواهان را
دریغا خون کند در دل تغافلهای دربانان
نکویان سستپیمانان و من داغم درین گلشن
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
کردیم شبی روز غریبانه بدامی
المنته لله که رسیدیم بکامی
شاها نکشم باده که همت نپسندد
من سر خوش و یاران همه حسرتکش جامی
کردی چون شهیدم مکن آغشته بخونم
[...]