گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

ز عم من اکنون تو دادم بخواه

که وقتست تا عمر باشد تباه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

ز پنهان سوی ورقه کردش نگاه

همی‌دید در عشق گشته تباه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

بنالید وز درد دل گفت آه

درآمد سرش سوی خاک سیاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

دو دل‌خسته بر روی خاک سیاه

فتاده، بر آن خاک گشته تباه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

چو من رفته باشم به آرام‌گاه

شما خوب دارید آیین و راه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

به بیغوله‌ای در نهان گشت شاه

همی‌کرد دزدیده زآن سو نگاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

گهی ورقه در وی چو کردی نگاه

غم دل بگفتی بر آن مهر و ماه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

بترسید که‌ش کار گردد تباه

چو بسیار پاید به نزدیک شاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

بدو گفت گلشاه که‌ای نیک‌خواه

مکن روزکی چند آهنگ راه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

چو از رنج ره آمدش تن به راه

به گلشاه گفت: ای دل‌افروز ماه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

فراوان نباشم بدان جایگاه

چو رفتم سبک باز گردم ز راه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

بگفت این و پس روی دادش به راه

همی راند و می کرد از پس نگاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

نه تب مر ترا کرده دارد تباه

نه غم مر ترا برده دارد ز راه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد

 

چو با هش بیامد از آن جایگاه

براند و سبک روی دادش براه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه

 

بگفتند و رفتند از آن جایگاه

بدو روز کوتاه کردند راه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

کنونی چه بودت کی در نیم راه

به خاک اندرون ساختی جایگاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

هر آن کس کی اندر رسیدی ز راه

ز زاری شدی بسته آن جایگاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

به فرمان بران گفت فرخنده شاه

کی ای مر مرا جملگی نیک خواه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

نهاد اندرو ورقه را نزد ماه

چنان چون ببایست آن پادشاه

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

همی آمدندی به بی راه و راه

ز بهر زیارت بدان جایگاه

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۴