گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شهیدان کربلا گوید

 

این نقد دل نثار شهیدان کربلا

چون خاک رهگذار شهیدان کربلا

طوری که قدر و منزلتش از فلک گذشت

سنگی است در مزار شهیدان کربلا

دین در حصار کعبه و از روی معنی است

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت شاه نجف (ع)گوید

 

شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست

هرجا سری که هست همه خاک راه اوست

با مهر شاه هست نشانی که چون سهیل

بر هر که تافت رنگ عقیقی گواه اوست

بغض علی نشان بناگوش زردی است

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مرثیه شهید کربلا (ع) گوید

 

آمد عشور و خاطرم افکار کرده است

درد حسین در دل ما کار کرده است

کافر به مومن این نکند کان سگ یزید

با خاندان حیدر کرار کرده است

قدر حسین کم نشد و شد عزیز تر

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در قحط و غلا و شکایت روزگار گوید

 

دردا که درین شهر دلی شاد نمانده است

یک بنده ز بند ستم آزاد نمانده است

هرجا که روم ناله و فریاد و فغان است

در شهر بجز ناله و فریاد نماندست

مرغان چمن سینه کبابند که در دشت

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - توحید و منقبت معصومین

 

آن مبدعی که چشمه نطق از زبان گشاد

قفل در سخن بکلید زبان گشاد

آن پادشاه کز کرم و ذره پروری

در پیش ذره ذره چو خورشید خوان گشاد

در بارگاه شوکت خورشید پرتوش

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نظام الدین احمد صاعدی

 

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

شمیم گل دل ریش مرا خراب کند

چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز

که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند

بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مدح شیخ نجم الدین مسعود گوید

 

الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال

که مرا بخت رسانید به معراج وصال

یار خود آمد و احوال دلم دید که چیست

که پیامم نه صبا برد بسویشش نه شمال

گرنه خود خضر بسروقت اسیران آید

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - منقبت شاه نجف علی مرتضی (ع)

 

هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من

نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن

آن زلف و روی لاله گون آنعارض و رنگ چو گل

با مشگ خون با شب شفق با خور سحر با گل سمن

روی و لب آن حوروش گوید بصد هشیار و مست

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - مدح شاه اسماعیل

 

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته

آفتاب روی او عالم منور ساخته

دست قدرت صیقل روی زمین آراسته

تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته

ملک هر دو عالم از لطف و کرامت لطف اوست (کذا)

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - ایضا در مدح شاه اسماعیل گوید

 

ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه

گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه

کشیده سفره شاه است هر کجا بینی

پر است مشرق و مغرب ز خوان نعمت شاه

چو کاه چون نبرد باد لشکر اعدا

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - ایضا در مدح شاه اسماعیل

 

بحق روز بر آرنده سفید و سیاه

خدای عز و جل لا اله الا الله

بحق صاحب معراج احمد مرسل

که جبرییل بهمراهیش ندارد راه

بحق شاه ولایت علی عالی قدر

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح گوید

 

کهن داغ جگر را تازه می‌سازد مگر لاله

که از داغش دمادم می‌رود آتش به سر لاله

ز بهر داغ سواد میکند فصدش حکیم دهر

از آن خون سیه ریز در درون طشت زر لاله

چه خون دل مجنون بجای باده در صحرا

[...]

۳۰ بیت
اهلی شیرازی