گنجور

 
اهلی شیرازی

آمد عشور و خاطرم افکار کرده است

درد حسین در دل ما کار کرده است

کافر به مومن این نکند کان سگ یزید

با خاندان حیدر کرار کرده است

قدر حسین کم نشد و شد عزیز تر

خود را یزید روسیه و خوار کرده است

آغشته شد به خون سرو فرقی که موی او

خون در درون نافه تاتار کرده است

ببرید حلق پاک حسین آن یزید و شمر

این غدربین که آنسگ غدار کرده است

لعنت بر آن سگی که پی جیفه جهان

خلق و خدا از خود همه بیزار کرده است

ظلمی که بر حسین در اسلام کرده اند

باور مکن که لشکر کفار کرده است

چون سوز این عزا نچکاند ز دیده آب

جاییکه چشم چشمه گهربار کرده است

خورشید را بماتم او هر شبی فلک

پوشیده در لباس شب تار کرده است

در مصر اگر نه شور عزای حسین خاست

نیل از چه لب کبود عرب وار کرده است

ای دیده سیل اشک روان کن که درد آب

جانحسین خسته و بیمار کرده است

بهر حسین تشنه جگر دشت کربلا

باد صبا سموم جگر خوار کرده است

دست از فرات شو که یزید آب خورد ازو

گر آب زمزم است که مردار کرده است

ماه محرم است و لب تشنه حسین

آب بقا حرام بر ابرابر کرده است

آن ناکسی که قصد حسین اختیار کرد

بی شک مه قصد احمد مختار کرده است

و آنکس که خاطر نب آزرده شد ازو

حق را ز جهل و معصیت آزار کرده است

هر ناسزا که ظلم بر آل رسول کرد

خود را سزای لعنت جبار کرده است

بادا هزار لعنت حق بر کسی که او

اقرار کرده و دگر انکار کرده است

لعنت بر آن کمر که پی کین یزید بست

کاخر ز کین چو حلقه زنار کرده است

یا مرتضی علی به شهیدان روا مدار

ظلمی چنین که چرخ ستمکار کرده است

بگشای پنجه یا اسد الله که بر حسین

روباه چرخ حمله بسیار کرده است

اینک ظهور مهدی آخر زمان رسید

زین رایت یزید نگونسار کرده است

چندان نخفت خون شهیدان که عاقبت

روی زمین ز خون همه گلنار کرده است

بعد از هزار سال به شمشیر انتقام

حق لشکر یزید گرفتار کرده است

شکر خدا که شاه بخونخواهی حسین

دلها زبار غصه سبکبار کرده است

کلک قضا ز بهر عزا نامه حسین

اوراق نه فلک همه طومار کرده است

هر نعره یی که در دل به عزای حسین زد

جان مرا ز درد خبردار کرده است

اهلی ز گریه بهر شهیدان کربلا

آبی که داشت در جگر ایثار کرده است

یارب بحق مشهد فرخنده حسین

کو چشم کور روشن از انوار کرده است

کاین دل شکسته ظاهر حالش درست کن

کو هم شکست حال خود اظهار کرده است