سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان
ای سواد هند از کلکت نگارستان چین
کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت
نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت
داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت
رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲ - خطاب به بزرگی سروده
ای به دست تو قلم گشته کلید در فیض
ای که از جود تو همت به جهان کامرواست
بحر اگر نیست، غمی نیست، کف جود تو هست
ابر اگر رفت، چه شد، دست سخایت برجاست
آسمان کیست کزو کام دلی بتوان یافت
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - در تقاضا
ای شکنج آستینت موج دریابار جود
ای سپهر پیر را ذات تو فرزند خلف
کاروانی کز دیار همتت گردد روان
نقش پای ناقه اش گوهر دهد همچون صدف
روی بر خاک درت سوده ست بهر کسب نور
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - هجو کاسهٔ چینی
یکی پیالهٔ چینی برای خوردن آب
بداد خواجه مرا از صفات نیکویش
که گر چو کاسهٔ فقرش نهند بر سر راه
ز کهنه کعبی او ننگرد کسی سویش
شکسته ای که صدا برنیاید از لب او
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - در مذمت پوستین خود و حسن طلب برای پوستینی دیگر
صاحبا! سرورا! خداوندا!
ای که خلقت چو روی تو نیکوست
طبع تو گلشنی ست کاندر وی
همچو خورشید، صد گل خودروست
مگر از خلق تو صبا به چمن
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - تعریف دختر برهمن
برهمن دختری دیدم به دیری
که بت در سجده ی او سر نهاده
هنوزش گردن شیران خونریز
نداده زحمت سیمین قلاده....
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - در مدح
ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق
روی تو همچو صبح، دم از نور میزند
نازم به همت تو که در خرقهٔ نمد
ساغر ز کاسهٔ سر فغفور میزند
جام تو از شراب تجلی لبالب است
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - راه گم کردن در نجف معلی
یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف
ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد
وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان
عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد
دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک
ای سروری که بر در دولتسرای تو
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - تعریف خانه ی اسلام خان و تاریخ بنای آن
در زمان خلافت شه دین
سایه ی کردگار، شاه جهان
ساخت دستور عهد در لاهور
یعنی اسلام خان عالی شان
خانه ای کز صفای آینه اش
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - در توصیف خانه ی اسلام خان
این نگارین خانه را دیوار و در آیینه است
طاق او چون بال طاووس است و پر آیینه است
از نسیم گل سبکتر رو، که این گلزار را
جای برگ گل به روی یکدگر آیینه است
طرفه تأثیری درو آیینه را رو داده است
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - تاریخ و توصیف بنای اسلام خان
ای خجسته بنا، ز رونق تو
چشم بد دور، چشم ایامی
همه روی زمین به سایه ی توست
کز بلندی چو صیت اسلامی
در نظرها ز بس که مرغوبی
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - ستایش و تاریخ بنای اسلام خان
بهار گل دولت اسلام خان
که دارد ازو این چمن آب و تاب
بنایی به بنگاله بنیاد کرد
که برجش بود نام و قصرش خطاب
حصار فلک را بسی گشته است
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - مذمت جمعی حساد
در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم
که نطقم زند دم ز معجزنمایی
درآید چو کلکم به رفتار، گردد
ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی
اگر پیر گشتم، جوان است طبعم
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - گرفتن طلب خود از خواجه ی ممسک
شکر کز خواجه گرفتم طلب خویش سلیم
مرد عاقل زر خود را به چنین کس ندهد
که ازین دست به آن دست چو گیرد زر را
تا قیامت، به همان دست، دگر پس ندهد
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - در آزار دمل خود
آه ازین دمل که شد از سینهٔ من آشکار
خون چو پیکان میچکد از غنچهٔ پستان مرا
هردم شیری که از پستان مادر خوردهام
قطرهقطره میکشد ایام از پستان مرا
دشمنی چون عشق دارم در قفای خود، ازان
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - هجو ملا وفا
منزل اهل سخن، ملا وفا کز شرم او
لفظ را معنی به روی خویش برقع میکند
گاه بر ریش سخن از دخل گردد شیشه بند
گاه در... غزل، انگشت مصرع میکند
همچو عنبر کز تصرف معده ناخوش سازدش
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - در هجو
ای آن که عیبجویی من پیشه کردهای
من خود حکایت از چه و چونت نمیکنم
بر تیغ پاکدامن خویشم چو آفتاب
حیف است، ورنه رحم به خونت نمیکنم
چون شعله، قوت روح ز اسفل رسد ترا
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - باز فرستادن خربزه
کام بخشا! ز تو شد خربزه ای لطف مرا
همچو حوران بهشتی خوش و پاکیزه سرشت
داده دهقان عوض آب به او شربت قند
«هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت»
چون تو شیرینی هر حرف نکو می دانی
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - بس که می ترسم میان ما و او
بس که میترسم میان ما و او
در حساب دوستی افتد غلط،
نامهای هرگه فرستم سوی او
بر قلم خطی کشم چون چوبخط!