گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱

 

سلطان خودم خدمت سلطان نکنم

وز بهر دو نان خدمت دونان نکنم

نفس سگ من بِدَست و من سگبانم

از بهر سگی خدمت سگبان نکنم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲

 

گر عاقلی آن بکن که یزدان فرمود

وآن چیز که خیر تست او آن فرمود

سبحان چو تو را حساب خواهد کردن

شاید گفتن تو را که سلطان فرمود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳

 

در خدمت مخلوق امانی نبود

جز دردسر و کندن جانی نبود

مخلوق پرست جز گدایی نبود

آزادی به و گرچه نانی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۴

 

چون نیستم از امیر جز دردسری

خواهی پدر امیر و خواهی پسری

چون می نرسد دور به صاحب هنری

خواهی تو وزیر باش و خواهی دگری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵

 

بگسل دل خود را تو زپیوند امیر

بیزار شو از امیر وز غیر امیر

زان پیش که میرت بنهد پا در بند

در بند خدا باش نه در بند امیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶

 

تا بتوانی ضد خداوندی گیر

با صبر بکوش و کنج خرسندی گیر

خواهی که همیشه نیک باشد کارت

از بد ببُر و به نیک پیوندی گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۷

 

در دست مگیر سخت مال دگران

کاین مال تو هست پایمال دگران

امروز بخور، ببخش، فردا چو روی

حال تو چنان شود که حال دگران

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۸

 

تا در پی این فزون و آن کم باشی

حاصل همه آن بود که با غم باشی

بیهوده چه در غصّهٔ عالم باشی

می کوش که تا چگونه خرّم باشی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۹

 

چندانک تو را به خود بود دسترسی

مگذار که آزرده شود از تو کسی

بر مال و بقا تکیه مکن زیرا هست

آن جمله منالی به مثل و این نفسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۰

 

بر نفس خودت نئی به کلّی ظالم

آن کن که دلی از تو بماند سالم

پهلوی تو باید که پر از علم بود

در پهلوی تو چه سود دارد ظالم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۱

 

در راه کرم کوه به کاهی بخشند

صد گونه گناه را به آهی بخشند

آن روز که خلعت سعادت پوشند

صد مجرم را به بی گناهی بخشند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۲

 

در راه توَم گر زیم و گر میرم

دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم

پیری بر رحمت تو قدری دارد

چون بر در تو پیر شدم بپذیرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۳

 

از بخت بدت اگر شکایت باشد

یا درد دلت ازو به غایت باشد

زنهار به انتقام مشغول مشو

بد را بدی خویش کفایت باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۴

 

چشم ار ز ادب به توتیایی نرسد

در درویشی هیچ صفایی نرسد

مردم به ادب رسند جایی که رسند

از بی ادبی کسی به جایی نرسد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۵

 

با قوّت پیل مور می باید بود

با ملک دو کون عور می باید بود

مردم به ادب رسند جایی که رسند

می باید دید و کور می باید بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۶

 

هر چند کسی نیست که هست الّا او

باید که تو فرق بینی از خود تا او

با او بودن خوش است لیکن بی خود

بی خود بودن خوش است لیکن با او

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۷

 

چون می ناید زما دمی درخور او

ما را نبود هیچ مقامی بر او

تدبیر همان است که بر خاک درش

دریوزه همی کنیم ما از در او

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۸

 

غوّاصان را اگرچه بیمی نبود

در هر صدفی دُرّ یتیمی نبود

در عمر به نادر آنچنانی افتد

وآن دولت هر سیه گلیمی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۱۹

 

این راز درونی مشمر کاری خرد

کاین جای نه صاف می گذارند و نه دُرد

دنیاداری و آخرت خواهی برد

آن به باشد چو آخرت خواهی مرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۲۰

 

گفتی به شب آیمت [که] بیگاه شود

باشد که زبان خلق کوتاه شود

بر خفته کجا گذر توانی کردن

کز بوی خوش تو مرده آگاه شود

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۶