گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

حسبتالله به سست ای میر با من دوستی

چند گرمی های بی موقع دلم را خون کند

تیغ گویند آلت قطع است و بخشیدی به من

دین نشد کز قطع پیوند توام ممنون کند

لیک جرم او چه باشد با چنین کندی که اوست

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

گمان برم که مگر سر بر آسمان سودم

سرم شبی که بر آن خاک آستان آید

شدم زضعف چو مویی و از نزاکت طبع

گرش بدل گذرم بر دلش گران آید

گل از نشاط کله سوی آسمان افکند

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

شاید که دیرتر کند از سینه‌ام گذر

خواهم که ناوکت همه بر استخوان خورد

افتادگان کوی ترا با وطن چه کار

مرغی که جان دهد چه غم آشیان خورد

با آن که خون من خوری، از رشک سوختم

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

ز رویش بر فلک عکسی یست خود کی مثل او باشد

نه چون خورشید باشد عکس خورشیدار در آب افتد

نه خود کامی یست گر خواهم نقاب از رخ براندازد

مرا غیرت کشد ترسم که آتش در نقاب افتد

مصیبت دوستم پهلوی بیدردی به خاکم کن

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

میر مادر منزل مردم بسی گرمی ولی

داری اندر منزل خود مشرب ورای دگر

گر کنی در منزل خود نیز گرمی باک نیست

چون نداریم از تو جز گرمی تمنای دگر

آفتاب عالمی می بایدت چون آفتاب

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

خداوند کریمان باز خواهد

عطای خود ز مخلص زادهٔ خویش

نه او مهر و نه ماهم من ندانم

چرا می‌گیرد از من دادهٔ خویش

بلی او مهر و من ماهم، عجیب نیست

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

ای آن که ز ناله میکنی منع

زنهار مده دگر ملالم

انصاف نداری و مروّت

یا نیستت آگهی ز حالم

بلبل با گل نشسته ناله

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

کارم چنان نبسته که روز وصال یار

باور کنم که دیده بر او باز کرده‌ام

شاید خبر شود ز گرفتاری منش

عالم تمام محرم این راز کرده‌ام

خواب آورد فسانه و من خواب برده‌ام

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

گرز آن که دوش از سر غفلت به دقت خواب

سویت کشیده ام نه بوجه صواب پای

آورده ام حدیث غریبی که اعتراض

زین عذر تازه آورد اندر رکاب پای

تو قبله جهانی و رسم است این که خلق

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

نظام دین و دینا قره العین رسول الله

که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی

به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی

اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی

شدم در فکر تا گویم تاریخ فوتش را

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲

 

به گریه چشم تهی کی کند دل ما را

تهی به گریه نکردست ابر دریا را

زبان گریه نمی دانم، این قدر دانم

که قطره قطره تهی کرده ام دو دریا را

فراق روی عزیزان مرا به جان آورد

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸

 

نه جز توام دگری در دل خراب گذشت

نه بر زبان سخن کس به هیچ باب گذشت

چگونه پرتو گزینم به دل که پروانه

برای خاطر شمعی ز آفتاب گذشت

هنوز رشک به من می‌برد فلک هرچند

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸

 

آن که بی پرواییش هردم مرا رسوا کند

کاش از رسوایی خود اندکی پروا کند

از برای آن که سوزد دوست را در پیش غیر

شمع هم خود را وهم پروانه را رسوا کند

من به او مشغول و او با دیگران گرم سخن

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱

 

مرا دلی ست که هرگز ندیدم او را شاد

دلی سیاه تر از بخت اهل استعداد

به خاک تیره هنرها نشانده اند مرا

مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد

ازین چه سود که قدم کلید وار خمید

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴

 

دلارامی که باکن رام بود از من رمید آخر

نمی دانم که آن بیهوده رنج از من چه دید آخر

سیه کردم بدان خال سیه چشم و ندانستم

که اندر انتظار وصل خواهد شد سفید آخر

کشیدم محنتش عمری و دامن در کشید از من

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹

 

نشنیده‌ام مشکی چو آن زلف و نه جایی دیده‌ام

در چین شنیدم مشک را در مشک چین نشنیده‌ام

شب در ثریا ماه را دیدم به یاد آمد مرا

روزی که اندر اشک خود عکس رخش را دیده‌ام

روز وداع آن پری کردم، وداع جان و دل

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۵

 

نگذرد روزی که از اشک جهان پیمای من

نگذرد صد نیزه بالا آب از بالای من

چرخ چون خواهد به زنجیر غمم سازد اسیر

حلقه زنجیر سازد اول از بالای من

بهر آسایش شبی نگذاشت پهلو بر زمین

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۰

 

زین نمی رنجم که بازم از مقابل رفته ای

برده اند از کف دلت را از پی دل رفته ای

گرچه دادی دین و دل زودست امید وصال

راه عشقت این هنوز از وی دو منزل رفته ای

رفتی و غایب نشد یک دم خیالت از نظر

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۱

 

خوشا دلی که اثیرش کند تمنایی

خوشا سری که توان کرد صرف سودایی

نبرد باد زکوی توام که خاکم کرد

به جستجوی تو هر ذره زو به صحرایی

ز چاک سینه درون دلش توانم دید

[...]

۳ بیت
ابوالحسن فراهانی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود