زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کَند ما یکلاقبایان را
رهِ ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد
زمستانی که نشناسد درِ دولتسرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تنِ عریانِ بیبرگونوایان را
به کاخِ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیبِ بیمروّت کی به بالینِ فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزادهمرد این بیصفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یارب دست آن مشکلگشایان را
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
به کام مُحتَکِر روزیِ مردم دیدم و گفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم این اژدهایان را
به عزّت چون نبخشیدی به ذلّت میسِتانَندَت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را
حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مشکلات و دردهای مردم در فصل زمستان و ظلم اجتماعی میپردازد. شاعر به تضاد بین کدخدایان و فقرا اشاره میکند و بیان میکند که زمستان برای ثروتمندان راحتتر است، اما برای فقیران سختی به همراه دارد. همچنین به قصه بیتوجهی جامعه نسبت به دردهای فقرا و عدم رسیدگی به آنها پرداخته میشود. شاعر از بیکسی و رنجهای محنتزدهها سخن میگوید و به ناامیدی از تغییر شرایط اشاره میکند. به نوعی، اثر نشاندهندهی بیعدالتیها و نظامهای حاکم است که بر زندگی مردم تأثیر میگذارد. در نهایت، او به تأمل در سرنوشت بشر و عدم توجه به مشکلات زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: زمستان باعث میشود که حاکمان و بزرگزادهها لباسهای گرمتری بپوشند، اما برای ما که در پایینترین سطح جامعه هستیم، شرایط سختتر و طاقتفرسا است و ما نمیتوانیم از قید و بندهای زندگی رها شویم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که در مسیر غم و اندوهام، از چه کسی باید بپرسم؛ چه اینکه زمستانی که با درب خانههای ثروتمندان آشنا نیست، نمیتواند جواب درست بدهد.
هوش مصنوعی: باری از برف، پوشش گرمی از خز که متعلق به ارباب است، به دوش میآید و سبب لرزیدن بدن برهنه و بیسرود بینوایان میشود.
هوش مصنوعی: باران حتی اگر به کاخ ظالم هم برسد، سر فرود میآورد، اما فقرا میدانند که چگونه بر سر خانهها بیفتند و به آنها آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: پزشک بیرحم هرگز به کمک بیماری که در فقر است نمیآید، زیرا هیچکس به فکر درمان درد کسانی که هیچ دارویی ندارند نیست.
هوش مصنوعی: برای یک انسان آزاده، بهتر است که در آرامش و با اشکهای خود به تلخی جان دهد، تا اینکه به درگاه بیصفا و بیاحساس مردمانی که ارزشش را ندارند، نیازمند باشد.
هوش مصنوعی: به هر کسی که مشکلی را به آنها گفتیم، هیچ کس هم مشکلی را حل نکرد. خداوند، دست کسانی که مشکلگشا هستند را کجا بسته است؟
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان حالتی پرداخته میشود که پس از گذراندن یک دوره دشواری یا مبارزه، فرد به آرامش و آشنایی در اطراف خود میرسد. در ابتدا، با وجود مشکلات، احساس ناآشنا بودن با دیگران دارد، اما به محض پایان آن دوره سخت، متوجه میشود که افرادی که به آنها نزدیکتر بوده و برایش آشنا هستند، در کنار او حضور دارند. در واقع پس از آنکه چهرههای غریبه از زندگی او کنار میروند، آشنایان واقعی درخشش خود را نمایان میکنند.
هوش مصنوعی: با هر دستوری، آتش ویرانی و خونریزی در جهان به راه افتاد و خداوند، کاخ این حاکمان را نابود کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به شخصی است که از احتکار و انباشت کالاها برای سود بیشتر، به شدت ناراحت و معترض است. او مشاهده میکند که برخی افراد با ستم به مردم، در تلاشاند تا از نیازمندیهای دیگران سو استفاده کنند. در ضمن اعتقاد دارد که این وضعیت نمیتواند پایدار بماند و در نهایت کسانی که دیگران را در تنگنا قرار دادهاند، خودشان نیز با پیامدهای منفی این کار مواجه خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر به دیگران احترام و عزت ندهی، آنها تو را به ذلت و خفت میاندازند. چرا یک فرد عاقل از ابتدا به عواقب کارهایش فکر نمیکند؟
هوش مصنوعی: حریفی به تمسخر گفت: ای شهریار، در این شهر و دیار ما گدایان را چقدر میزنند و اذیت میکنند!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز پس افتادگان عرض نیازی پیشوایان را
که دشوارست قطع وادی این فرسوده پایان را
که میگوید نوابخشان این کو را که یک ساعت
به طرف دامنی گیرند دست این بینوایان را
چه خواهد شد نگاهی گر نباشد گوشة چشمی
[...]
ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را
ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را
نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل
ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را
نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.