خوابم آشفت و سر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویشنواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد
دل همه کوکبهسازی و شبافروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد
دل بریان نگر و سفرهٔ احسان خدا
کاینچنین سرزده مهمان به سر خوان آمد
وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد
با من این نسیه که همراه به نسیانم بود
هنری شد که به نقد آفت حرمان آمد
بیخیال سر و سامان که چه بسیار مرا
با خیالی سر شوریده به سامان آمد
ایرجا یاد تو شادان که از این بیت تو هم
چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد
یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم کمکم و نسیان آمد
شهریارا دل عشاق به یک سلسلهاند
عشق از این سلسله خود سلسلهجنبان آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خواب آشفتهاش و دیدار خیالی معشوقش صحبت میکند. او از احساساتی یاد میکند که در دوران جوانی تجربه کرده و به یادآوری آنها، دلش آشفته میشود. شاعر احساس میکند که عشق در زندگیاش مانند مهمانی غافلگیر کننده است که به سر سفره او آمده است. او به خاطر وعدههای عشق و انتظار طولانیمدتش از معشوق، به زندگی و گذر زمان میاندیشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق و یاد معشوق چقدر در زندگی او تاثیرگذار بوده و حتی با پیری و فراموشی، هنوز هم یاد آن ایام بر دلش سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: در خوابم، خواب و خیال تو به سراغم آمد و تو را مانند مهمانی در آغوشم حس کردم.
هوش مصنوعی: انگار که با بهترین جوانیام به شب قدر رسیدم و گنجی تازه به دل ویران من آمد.
هوش مصنوعی: ماه درویشنواز، پس از گذشت سالها، دوباره مردم را به دور خود جمع کرده و از این روزن زندان به بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: دل همه به شادی و نشاط مشغول شد، تا جایی که در نظرم همه جا روشن و زیبا به نظر آمد.
هوش مصنوعی: به دل سوخته نگاه کن و سفرهٔ لطف و کرم خدا را ببین که اینگونه ناگهانی مهمان به سر سفره آمده است.
هوش مصنوعی: تو به من وعده اتصال ابدی دادی، اما من با دندان به جگر نشستم و همه عمر را به انتظار گذراندم تا اینکه عمرم به پایان رسید.
هوش مصنوعی: در واقع من با یک بدهی و یادآوری فراموش شده دست و پنجه نرم میکنم که این وضعیت باعث شد تا من توانمندیهایی را بدست آورم، اما در نهایت این توانمندیها به ناکامی و حسرت منجر شده است.
هوش مصنوعی: نگران وضع و حالت خود نباش، زیرا که خیلیها با خیالاتی درهم و برهم، به آرامش و نظم رسیدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا یاد تو خوشایند است، زیرا شاید از این شعر تو، دردهایی که داشتم نزدیک به بهبودی آمد.
هوش مصنوعی: یاد روزهای جوانی همیشه دل مرا آزرده میکرد، اما خوشحالم که با گذشت زمان و پیری، آرامآرام این یادها فراموش شدهاند.
هوش مصنوعی: شاعر به این نکته اشاره دارد که دل عاشقان به نوعی به هم متصل است و در این میان، عشق به عنوان عاملی وحدتبخش و حرکتدهنده عمل میکند. عشق در حقیقت، منبع و اصل تمامی این ارتباطات و احساسات عاطفی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ساقیا خیز که گل باز به بستان آمد
بلبل مست دگر باره به دستان آمد
می بگردان که برین تشت نگون سار فلک
دم به دم چون قدح دور تو گردان آمد
در چنین دور به بستان رو با خانه میا
[...]
یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد
این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد
بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد
[...]
دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد
نشنة لعل تو سر چشمه حیوان آمد
پرتوی ز آینه روی جهان آرایت
مطلع حسن و لطافت مه تابان آمد
شمه ای از سر گیسوی عبیر افشانت
[...]
در میخانه کزو عقل پریشان آمد
حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد
نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش
که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد
بنده پیر مغانم که گدایان درش
[...]
از سفر با رخ افروخته جانان آمد
رفت چون ماه و چو خورشید درخشان آمد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.