زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها
بخت برگشته ما خیره سری آغازید
تا چه بازد دگرم تیرهسرانجامیها
دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وارهم از خامیها
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامیها
نشود رام سر زلف دل آرامم
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها
باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن
خرم از عیش نشابورم و خیامیها
شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی
تا که نامت نبرد در افق نامیها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به ناکامیها و چالشهای زندگی اشاره دارد. او احساس میکند که با وجود تلاشها و احتیاطها، بخت و روزگار علیه او هستند. او از عشق ناکام سخن میگوید و به تنهایی و گمنامیاش اشاره میکند. شاعر به این نکته نیز اشاره دارد که باوجود همه ناکامیها، هنوز هم میتواند از لذتهای زندگی چون باده و شعر لذت ببرد. در نهایت، او از ندامت و اشکهایی که بر صفحه زندگیاش نوشته شده، صحبت میکند و میخواهد نامش در تاریخ باقی بماند.
هوش مصنوعی: زندگی من به یک سری شکستها و ناکامیها محدود شده است و من از درد و رنجی که حس میکنم، مانند کسی که از جامی پر از خون و غم نوشیده باشد، مست هستم.
هوش مصنوعی: ما به قدری در عشق با محبوب ناکام ماندهایم که دیگر ارتباطات و محبتهایمان از بین رفته است. اکنون دیگر از این ناکامیها و شکستها چیزی به دلم نمینشیند و خوشحالیام را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: بدفالی که نصیب ما شده است، نادانی و stubbornness را شروع کرده است، حالا ببینیم سرانجام این موضوع چه بر ما خواهد آورد.
هوش مصنوعی: دیر به دیر عاشق میشوی و در دوران دوری از من دلم سوخته است. این همه تلاش کردم تا از سادگیهایم کم کنم و پختهتر بشوم.
هوش مصنوعی: وقتی که شناخته شدم، از نام و شهرت چیزی به من نرسید، حتی اگر دیگر نمیزیستم و در این گوشه از ناشناختگی ماندهام.
هوش مصنوعی: ای دل، نگذار که رهایی و آرامش من به خاطر موهای پریشان و زیبای دلربایم از دست برود.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب و فهمیدن اسرار از نوشتههای ساقی، مرا خوشحال میکند و لذت میبرم از زندگی خوب در نشابور و در کنار خیامیها.
هوش مصنوعی: برای اینکه نام تو در افق معروفان ذکر نشود، باید از اشک ندامت در ورق خود پاک کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زیستم بس که به تدبیر خود از خامیها
رفت نام و نسبم در سر خودکامیها
ورع و شیب زبون خم ایامم کرد
یاد دوران جوانی و میْآشامیها
طایری نیست که تاری ز منش برپا نیست
[...]
تو و بدمستی و رندی و میْآشامیها
من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
صبح نوروز خرام است، مبارک باشد
بر تنت جامهٔ چسپان خوشاندامیها
نشئهای نیست به غربت می رسوایی را
[...]
اولم رام نمودی به دل آرامیها
آخرم سوختی از حسرت ناکامیها
تو و نوشیدن پیمانه و خشنودی دل
من وخاک در میخانه و بدنامیها
چشم سر مست تو تا ساقی هشیاران است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.