هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی
هر ناله که از خاطر ما رفته پیامی
بی گمشدگی رهبر آشفته دماغان
ای کثرت وحدت بنگویی که کدامی
در هر قدمم شوق به صحرای دگر بود
در وادی مقصد نه مقیمی نه مقامی
بادا نمک حیرت جاوید حلالم
در چهره چه زیبایی و در قد چه تمامی
رفتم ز خود اما تو نرفتی ز خیالم
غمهای تو افکنده به سودای دوامی
آتشکده ها شبنم افسردگیم نیست
چون من نتوان یافت به صد میکده خامی
مژگان به دلم چون رقم گریه نویسد
با خم چه کند حوصله گمشده نامی
این قافله شرمندگی خضر چه داند
هر گمشده پیدایی و هر مرحله گامی
بیچاره اسیر تو که دیده است در این باغ
هر گردی و مردی و نسیمی و مشامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
[...]
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
کهش یار هم آواز بگیرند به دامی
دیشب همه شب دست در آغوش سلامت
و امروز همه روز تمنای سلامی
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
[...]
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
[...]
گر طالب آنی که بماند ز تو نامی
از خانه ناموس برون نه دو سه گامی
قربان شو و بشنو ز لب یار پیامی:
عیار چو منصور شود بر همه کامی
ای ماه معربد، ز کجایی و چه نامی؟
یا رب بفدای تو دو صد جان گرامی
هر شیوه که بینم همه حسنست و ملاحت
روی تو ز روم آمد و زلفین تو شامی
پیچ و گره زلف تو ناگاه عیان شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.