زاهد به جز آزار ما کاری مکن کاری مکن
تا سبحهای داری به کف تسخیر زناری مکن
تسبیح کار مذهبم زنار تار مشربم
باطن پرست گلشنی در پرده اظهاری مکن
آه از تغافل دوستی داد از مروت دشمنی
فهمیده دشنامی بده دانسته آزاری مکن
تا چند منع میکشان دامن ز جرم ما فشان
زاهد به روی من نگر از توبه انکاری مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
جان عزیز من تویی، برجان من خواری مکن
با چشم تو تقریر کن: کآهنگ جان بیدلان
گر پیش ازین میکردهای، اکنون که بیماری مکن
پیشم نشستی ساعتی تا حال دل پرسی، کنون
[...]
با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری مکن
همچشمی مژگان من، ای ابر آزاری مکن
شاید کزین خون بحل یاد آرد آن بی رحم دل
ای تیغ هجر جان گسل زخم مرا کاری مکن
در عشق خونها خورده ام، رنگی به رخ آورده ام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.