ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
جان عزیز من تویی، برجان من خواری مکن
با چشم تو تقریر کن: کآهنگ جان بیدلان
گر پیش ازین میکردهای، اکنون که بیماری مکن
پیشم نشستی ساعتی تا حال دل پرسی، کنون
برخاستی تا دل بری، بنشین و عیاری مکن
رخصت که دادست اینکه تو آشفتگان عشق را
در آتش سودای خود میسوز و غمخواری مکن؟
هر لحظه پیش دشمنان گفتی: بیازارم ترا
آزار سهلست ای پسر، آهنگ بیزاری مکن
از روی زیبا سرکشی نیکو نیاید، دلبرا
یا رخ بپوش از مردمان، یا مردم آزاری مکن
بردی دلم را وین زمان گویی: نمیدانم چه شد؟
در طره پنهان کردهای، بنمای و طراری مکن
نیکو نباشد هر زمان جایی دگر کردن هوس
من دوست میدارم ترا، با دشمنان یاری مکن
ای اوحدی، از دست او سودت نمیدارد فغان
گر زر نداری در میان، از دست او زاری مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوب خود، که او را "میر ترکان" نامیده است، خطاب میکند و از او میخواهد که وفادار نباشد و به او آسیب نزند. شاعر از احساسات عاشقانهاش صحبت میکند و از محبوب میخواهد که به حال دل او توجه کند و او را ترک نکند. همچنین به او یادآوری میکند که نرود و موجب دردسر شود، زیرا زیبایی او نباید به آزار دیگران منجر شود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق و وابستگی به محبوب، حتی اگر موجب رنج شود، همچنان ارزشمند است و از محبوب میخواهد که در افکارش نسبت به او تغییر نکند.
هوش مصنوعی: ای سرور ترکتبار من، به وفاداری خود آسیب نزن. تو جان عزیز منی، بر جان من سختی مسبب نشو.
هوش مصنوعی: با نگاهی به چشمان تو، ببین که آیا نغمهای که روح بیخبران را بیدار میکند، اگر قبلاً میخواندی، اکنون که در حال درس بیماری هستی، هنوز هم میتوانی آن را بخوانی؟
هوش مصنوعی: تا مدتی پیش من کنار تو نشسته بودم و از تو حال دل را میپرسیدم، حالا تو برخاستی و میخواهی بروی، اما بهتر است که بمانی و از نرمی و دوستی خود استفاده کنی.
هوش مصنوعی: اجازه داده شده که تو در آتش عشق خود، دلهای آشفته را بسوزانی و برای آنها دلسوزی نکنی؟
هوش مصنوعی: در هر لحظه در حضور دشمنان میگویی که میخواهم تو را آزار دهم، اما آزار دادن کار آسانی است، پسرم، پس به فکر نفرت و دوری از من نباش.
هوش مصنوعی: اگر زیباییات را به رخ بکشانی، کار خوب و درستی نیست. ای محبوب! یا چهرهات را از دید مردم بپوشان، یا باعث ناراحتی دیگران نشو.
هوش مصنوعی: دلم را از من بردی و حالا به نظر میرسد نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده است. تو در موهایت چیزی پنهان کردهای، آن را به نمایش بگذار و حرکتی نکن که مرا به دردسر بیندازد.
هوش مصنوعی: خوب نیست که هر بار به خاطر خواستههایی جدید، علاقهام را تغییر دهم. من تو را دوست دارم، پس با دشمنان من همکاری نکن.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، غصه نخور و شکایت نکن، زیرا اگر در دل ندارید، فایدهای ندارد. اگر زر و ثروت در اختیار نداری، نباید از او دلخور باشی و زاری کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زاهد به جز آزار ما کاری مکن کاری مکن
تا سبحهای داری به کف تسخیر زناری مکن
تسبیح کار مذهبم زنار تار مشربم
باطن پرست گلشنی در پرده اظهاری مکن
آه از تغافل دوستی داد از مروت دشمنی
[...]
با این تنک سرمایگی، زحمت مکش زاری مکن
همچشمی مژگان من، ای ابر آزاری مکن
شاید کزین خون بحل یاد آرد آن بی رحم دل
ای تیغ هجر جان گسل زخم مرا کاری مکن
در عشق خونها خورده ام، رنگی به رخ آورده ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.