لب تر نکرده از می هستی پیاله ام
داغ تو کرده گل به گریبان چو لاله ام
تا چون جرس زبان فغانم گشوده اند
دل گشته است یک گره از تار ناله ام
ساقی زیک پیاله خرابم بهار کو
عمر دوباره داد شراب دو ساله ام
شرمنده غنچه ام ز نسیمی نبوده است
هرگز گره ز دل نگشوده است لاله ام
از بس ز بیم خوی تو دزدیده ام نفس
یک پرده پست تر ز خموشی است ناله ام
درگلستان ز باده خون جگر اسیر
مانند لاله داغ بود هم پیاله ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نالم همی و سود نبینم ز نالهام
فریاد من نمیرسد این اشک ژالهام
با آنکه نیست هیچ به فردا امید من
باشد ذخیره محنت پنجاهسالهام
یک لقمه بیجگر ندهد ور دهد فلک
[...]
از داغ می اگرچه در آتش چو لاله ام
باری چو لاله سوخته یک پیاله ام
من خود چه اختیار به می داشتی و جام
گر پیر ره پیاله نکردی حواله ام
پیری بسال نیست بمعنی بود یقین
[...]
در عین وصل داغ جدایی چو لاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام
شد تشنه تر ز باده روشن پیاله ام
خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام
مجنون من به گوش فلک حلقه می کشید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.