در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام
هر نفس خرمن شکری است که برداشته ام
با خیالت همه در خلوت یک حیرانی
دیده ام برگ گل و آینه پنداشته ام
به چه رو طوطی آیینه دیدار شوم
چقدر پاس پریشان نظری داشته ام
برگ گل بال شعف سازم و پرواز کنم
خاری از راه تمنای تو برداشته ام
در نظر کیست ندانم ز که گویا شده ام
که وجود دو جهان را عدم انگاشته ام
همه حیرت شده ام عجز گواه است گواه
پیش از این دست و دلی پا و سری داشته ام
بی نیاز دو جهان گشته ام از یادش اسیر
آرزو در دل غارتزده نگذاشته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.