شکار آینه گردیده آه می رسدش
پری کشیده به دام نگاه می رسدش
چه طعنه ها که به خورشید می تواند زد
شکسته از مژه طرف کلاه می رسدش
سپند طاقت سیماب دستگاه مرا
چهار چشم تغافل پناه می رسدش
شکسته آینه زنگ بسته ای دارم
که دعوی نسب مهر و ماه می رسدش
نظاره در چمن آرزو چه کم دارد
چو گل شکستن طرف کلاه می رسدش
گداختیم و مروت خجل نمی گردد
ز دعوی که قسم بر گواه می رسدش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به گوش درد دلم گاه گاه میرسدش
پیام ناله و تقریر آه میرسدش
نکرده فرق ز می خون عاشقان طفلی است
فرشته گر ننویسد گناه، میرسدش
ترانهریزی لعلش به باده جا دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.