گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

شکار آینه گردیده آه می رسدش

پری کشیده به دام نگاه می رسدش

چه طعنه ها که به خورشید می تواند زد

شکسته از مژه طرف کلاه می رسدش

سپند طاقت سیماب دستگاه مرا

چهار چشم تغافل پناه می رسدش

شکسته آینه زنگ بسته ای دارم

که دعوی نسب مهر و ماه می رسدش

نظاره در چمن آرزو چه کم دارد

چو گل شکستن طرف کلاه می رسدش

گداختیم و مروت خجل نمی گردد

ز دعوی که قسم بر گواه می رسدش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode