گنجور

 
اسیر شهرستانی

سینه صافی با عداوت خویشتر

دشمنیها مصلحت اندیشتر

راه شوق است اینکه دل پر می زند

سبقت واماندگیها بیشتر

قرب دوری محرم بیگانگی

آشنایی بیشتر از پیشتر

دوستکامم دوستکامم دوستکام

خاطر چرخ از ملالم ریشتر

دل جراحت زار سنگ آیینه شد

ساده لوحیها مآل اندیشتر

خون خود کردم حلال ای دشمنان

می خورد زخم از رگ من نیشتر

چشم بر لطف کسی دارد اسیر

بیشتر از بیشتر از بیشتر

 
 
 
ملا احمد نراقی

هرکه او را اختیاری بیشتر

سینه اش از خار زحمت ریشتر

صفی علیشاه

دشمنان از برگ و باران بیشتر

دوستانش دم به دم دلریش تر

ایرج میرزا

کیست از من در رهت درویش تر

کیست قدرت داند از من بیشتر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه