اگر به جایِ تو ما را کسی دگر باشد
به جز خیال نه ممکن بود اگر باشد
سری که در قدمت می رود به حکمِ قضا
دریغ نیست به دستِ من این قدر باشد
چو بالِ نسر بسوزد ز پرتوِ خورشید
اگر مقابل رویت جمالِ خور باشد
دل از نشیمنِ جان در هوایِ طلعتِ تو
سریع سیر تر از مرغِ تیز پر باشد
کنارِ وصل و به سد جان مضایقت هیهات
میانِ زنده دلان شیوۀ دگر باشد
کسی که هیچ نباشد نبیند الّا دوست
نظیرِ دوست ندارد گرش نظر باشد
به هرزه پس رویِ عقلِ مختصر نکند
مگر ز مرتبۀ عشق بی خبر باشد
به کویِ دوست مگر سخرۀ رقیب شود
به پیشِ تیرِ ملامت مگر سپر باشد
کلاه گوشۀ قدرس بر آفتاب رسد
سری که در قدمِ عشق پی سپر باشد
دگر به خانقهِ عارفان نیارامد
گرش به کویِ خراباتیان گذر باشد
نزاریا نبرد جان کس از تهمتنِ عشق
به عقل اگر همه دستان چو زالِ زر باشد
چه جایِ جان و دل است ای پسر که وقتِ شمار
دو کون در نظرِ دوست مختصر باشد
بکوش تا نشوی منعکس چون خودبینان
طریقِ عالمِ تسلیم پر خطر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد
فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
هر آنکه توشهٔ روزی و گوشهای دارد
به راستی ملک ملک بحر و بر باشد
زیادت از سرت ار یک کُلَه به دست آری
[...]
کسی به حمد و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ای دوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد
بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد
حکایت من و او عشق نیست می دانم
که عشق دیگر و دیوانگی دگر باشد
رو، ای نسیم صبا و از آن دو چشم سیاه
[...]
کسی بمدح و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ایدوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
مرا چو بحر لب خشک و دیده تر باشد
چو کوه بر سر تیغ زبان گهر باشد
مرا سیاهی دیده سپید باد چو سیم
اگر به غیر رخ زرد وجه زر باشد
گمان مبر که اگر تیر ناله بگشایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.