چه کردهام که دگر بدگمان نمیگردد
ز پا درآمدم و سرگران نمیگردد
به یاد چشم که می میکشم؟ چه میگویم؟
چه گفتوگوست که دام زبان نمیگردد؟
حریف منت عمر دوباره نیست کسی
غنیمت است که پیری جوان نمیگردد
کدام لاله چه گل از چمن چه میخواهد؟
چرا دچار خود ای دوستان نمیگردد؟
گذشته است به خاکم بهار جلوه دوست
چه آرزو که به خاطر جوان نمیگردد؟
گمان آینه دارد به پارهپارهٔ دل
ز گریهام چقدر مهربان نمیگردد
به گریهام چقدر ناز میفروشد اسیر
دلی که زخمی راز نهان نمیگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یقین ما به خیال و گمان نمیگردد
گمان آن مکنیدش که آن نمیگردد
به غیر نقش توام در نظر نمیآید
به غیر نام توام بر زبان نمیگردد
ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست
[...]
نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
خراب تا نشود این دکان نمی گردد
چنان ز قید تعلق سبک بر آمده ام
که از خمار سر من گران نمی گردد
مرا بس است همین آبرو که سجده من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.