در دامت آن غبار که بر بال و پر نشست
شد توتیای بینش و در چشم تر نشست
صبحش نوید دولت بیدار می دهد
خورشید طالعی که شبی بیشتر نشست
پروانه چراغ دل روشن من است
شبهای انتظار تو نقش سحر نشست
پرواز عندلیب چکد از غبار من
نقش شکسگتیم ز گل بیشتر نشست
نظاره بود نو سفر آشیان که باز
آمد ز گلشن دل و در چشم تر نشست
شوقم گل همیشه بهار دل است اسیر
در دیده یار از همه کس پیشتر نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اکفی الکفاة مشرق و مغرب رشید دین
کامد فلک به زیر و محلش ز بر نشست
چون خیزران دو تا شد تا بار همتش
بر پشت قبه فلک شیشه گر نشست
وی چون ز شرطه سوی حرم شد کلیم وار
[...]
از رفتنش به خاک چمن تا کمر نشست
گلشن ز جوش لاله به خون جگر نشست
رنگ پریده ام چو ز شرم رخت گداخت
شبنم شد و به عارض گلبرگ تر نشست
از آب آهن است سرشکم برنده تر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.