همه روی زمین خطرناک است
کهکشان نیز دام افلاک است
باده نوشان بزم حیرت را
جام لبریز دیده پاک است
بسکه صاحبدلان غبار شدند
خرمن آسمان تل خاک است
هر کجا عشق ناخدا باشد
کشتی نوح سینه چاک است
اشک اخگر چکد ز دیده صبح
آفتابش هنوز بیباک است
آب گردد چو آبگینه گداخت
در دو عالم حساب دل پاک است
چاره عشق نیست جز تسلیم
جلوه ها محو دیده نمناک است؟
دل نظاره چون نگردد آب
بستر خواب شعله خاشاک است
ناز می بالد از گداز و نیاز
جوهر تیغ شعله خاشاک است
بحر هم عرصه گاه جولانی است
قطره صید است و موج فتراک است
الفت درد با تحمل اسیر
اختلاط شراب و تریاک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چونکه صحن سرای ناپاک است
نفس جاروب عین خاشاک است
هر چه مفهوم عقل و ادراک است
ساحت قدس او ازان پاک است
چشم بد دور، خواجه را پسری ست
که همه زیرکی و ادراک است
چه عجب گر ضعیف و خرد افتاد
که چو خشخاش، تخم تریاک است
جرمکش مکر مار ضحاک است
هان که درکاسه جهان خاک است
آدمی و بهایم از خاک است
شرف آدمی به ادراک است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.