گنجور

 
اسیر شهرستانی

بلبل بیا که ناله ارزان غنیمت است

ابر بهار و صحبت یاران غنیمت است

از هر لبی نوای دگر می توان شنید

تعبیر خوابهای پریشان غنیمت است

عمر عزیز کینه عبث می رود به باد

فرصت غنیمت است عزیزان غنیمت است

گلبازی اشاره و ایما شکفته تر

در سنگلاخ سیر گلستان غنیمت است

یک جلوه مهربانی احباب و صد بهار

از ابر خشک شوخی باران غنیمت است

هر یک طراز جیب و کناری است گل بچین

گلهای خیر صحبت یاران غنیمت است؟

هر یک خدیو دهری و هریک امام شهر

وحشت بیا که الفت ایشان غنیمت است

راه گریز هیچ ندانی خوش است اسیر

بودن در این مجادله نادان غنیمت است

 
 
 
ناصر بخارایی

ای دم حضور صحبت جانان غنیمت است

بی بار تن مصاحبت جان غنیمت است

ای یوسف عزیز ز مصر دلم دمی

بیرون مرو که کلبهٔ احزان غنیمت است

ساقی بیار باده و بلبل بنال زار

[...]

سیدای نسفی

آمد بهار و سیر گلستان غنیمت است

بزم وصال غنچه خندان غنیمت است

یا قامت خمیده روم سوی بوستان

نظاره بنفشه و ریحان غنیمت است

ای باغبان ز باغ به بیرون چه می روی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه