پیدا شده در عالم آن نور جمال او
آن نور جمال او پیدا شده در عالم
پیدا شده در آدم ذات و صفتش با هم
ذات و صفتش با هم پیدا شده در آدم
یک جرعه ز جام جم خوشتر بود از صد جان
خوشتر بود از صد جان یک جرعه ز جام جم
از هر دو جهان بی غم مائیم به عشق او
مائیم به عشق او از هر دو جهان بی غم
ما را نبود ماتم گر دل برد و ور جان
گر دل برود ور جان ما را نبود ماتم
با جام میم همدم در گوشهٔ میخانه
در گوشهٔ میخانه با جام میم همدم
بگذر تو ز پیش و کم فانی شو و باقی شو
فانی شو و باقی شو بگذر تو ز پیش و کم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و نور الهی اشاره میکند که در عالم و به ویژه در وجود انسان نمایان شده است. او از تلخیها و مشکلات زندگی فاصله میگیرد و عشق به این نور را مایهی آرامش و بیغم بودن میداند. شاعر با اشاره به نوشیدن جام، به همراهی با عشق و لذت زندگی در مکانی شاداب اشاره میکند و از مخاطب میخواهد که از دنیا و زوال بگذرد و به باقیات و صالحات بپردازد.
هوش مصنوعی: در جهان، زیبایی او به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: در وجود انسان، ویژگیها و صفات او به طور همزمان و در کنار یکدیگر شکل گرفتهاند.
هوش مصنوعی: یک قطره از جام جم، لذتبخشتر از صد زندگی است.
هوش مصنوعی: ما در عشق او زندگی میکنیم و از تمام مشکلات و غمهای دنیا رهایی یافتهایم. عشق او ما را شاد و بیغم کرده است.
هوش مصنوعی: ما غم و اندوهی نداریم، حتی اگر دلمان را بگیرد یا اگر جانمان هم بگیرد. برای ما هیچ دردی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ میخانه، با جام شراب همراهی میکنم و از آن لذت میبرم.
هوش مصنوعی: از جلو بگذر و کمحضور باش، همچنان که گذرا هستی، تلاش کن تا در کارهای بقا و ماندگاری فعالتر نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ار دستت ز آتش بود
ما را گل مفرش بود
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهم الم
ار دستت از آتش بود
ما را ز گل مفرش بود
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم
جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت
یک هندسهٔ رایش معمار همه عالم
سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
در بادیه مردان محوست تو را جم جم
در عالم پرآتش در محو سر اندرکش
در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم
زیر فلک ناری در حلقه بیداری
[...]
دور از توام افتاده بر بستر درد و غم
یک پای درین عالم یک پای درآن عالم
راه دل و دینم زد آن عارض گندمگون
نبود بجز این معنی میراث من از آدم
خوی کرده رخت بارد از قرص قمر پروین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.