سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم
در بادیه مردان محوست تو را جم جم
در عالم پرآتش در محو سر اندرکش
در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم
زیر فلک ناری در حلقه بیداری
هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم
هر رنج که دیدهست او در رنج شدیدست او
محو است که عید است او باقی دهل و لم لم
سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم
کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم
کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا
کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم
ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس
هر چیز به اصل خود بازآید می دانم
رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی
کو آب حیات آمد در قالب همچون خم
شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو
در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به جستجوی حقیقت و معنای وجود اشاره دارد. شاعر از تجربههای خود در عالم هستی سخن میگوید و به درک بیشتری از زندگی و واقعیتهای آن میرسد. او به "محو" که به معنای فانی شدن یا از خودگذشتگی است اشاره میکند و بیان میدارد که در میان آتشهای وجود، باید به خودشناسی و بیداری دست یافت. در نهایت، خطاب به انسانها دعوت میکند که به جوهر پنهان خود و حقیقت زندگی پی ببرند و از زوایای ناشناخته وجود خود آگاه شوند. شعر به نوعی تأمل در ذات زندگی و روحانیّت انسان اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که هر چیزی به اصل و منبع خود بازمیگردد.
هوش مصنوعی: برای اینکه در زندگی دچار اشتباه نشوی و گمراه نشوی، نباید از حقیقت خود فاصله بگیری و باید همواره به خوبیها و راستیها پایبند باشی. انسانهای بزرگ همیشه به خودآگاهی و شناخت خود توجه دارند.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از التهاب و آشفتگی، سر خود را در میان آن غرق کن و در این جهان هستی، سر خود را مانند گلوگاه عقابی ببین.
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، آتش و شور و شوقی وجود دارد. هرچند که تو مقام و مرتبهای داری، اما در واقع، نه حس و حال آن را داری و نه توانایی بیان آن.
هوش مصنوعی: او از رنجهای فراوانی که کشیده است، در حالتی عمیق و حیرتانگیز قرار دارد و گویی به شادی و خوشیای دست یافته است که در آن گم شده است. در این حال، او از دنیا و جریانات آن بیخبر است.
هوش مصنوعی: حالت گیج و سردرگمم را از وضعیت ظاهریام درک کن، ای هیزم، که از آن آتش بر من بخوان.
هوش مصنوعی: کی از این بیابان جز لقمهای پر از تلخی به دست میآید؟ کی میتواند بر این اسب پشمی و سمین سوار شود و به اوج برود؟
هوش مصنوعی: اگر پرندهای مانند کرکس به خاک افتد، هر چیزی در نهایت به اصل و ماهیت خود بازخواهد گشت. این را میدانم.
هوش مصنوعی: اگر تو انسان واقعی هستی که در باطن خود حقیقتی پنهان داری، میتوانی مانند یک خم که آب حیات را در خود دارد، وجودی سرشار و زنده داشته باشی.
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی مانند تخم مرغی است که در زیر پرت جوشانی قرار دارد و منتظر است تا زمان شکستن و بیرون آمدن آن فرا برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ار دستت ز آتش بود
ما را گل مفرش بود
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهم الم
ار دستت از آتش بود
ما را ز گل مفرش بود
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم
جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت
یک هندسهٔ رایش معمار همه عالم
پیدا شده در عالم آن نور جمال او
آن نور جمال او پیدا شده در عالم
پیدا شده در آدم ذات و صفتش با هم
ذات و صفتش با هم پیدا شده در آدم
یک جرعه ز جام جم خوشتر بود از صد جان
[...]
دور از توام افتاده بر بستر درد و غم
یک پای درین عالم یک پای درآن عالم
راه دل و دینم زد آن عارض گندمگون
نبود بجز این معنی میراث من از آدم
خوی کرده رخت بارد از قرص قمر پروین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.