موجود منقسم به دو قسم است نزد عقل
یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود
ممکن دو قسم گشت یکی جوهر و عرض
جوهر به پنج قسم شد ای ناظم عقود
جسم و دو اصل او که هیولی و صورت است
پس نفس و عقل این همه را یاد گیر زود
نه قسم گشت جنس عرض این دقیقه را
در حال بحث جوهر عقلی نمینمود
پس کم و کیف و این و متی و مضاف و وضع
پس یفعل است و ینفعل ای مالک ودود
اجناس کاینات مقولات عشر شد
نی گشت کم ازین نه بر این دیگری فزود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: موجودات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: واجب الوجود و ممکن الوجود. ممکن الوجود خود به دو نوع جوهر و عرض تقسیم میشود. جوهر به پنج نوع دستهبندی میشود: جسم و دو اصل آن که هیولی و صورت هستند. همچنین، در مورد عرض، تقسیماتی وجود دارد که شامل کم و کیف، زمان و مکان، و تغییرات دیگر است. اجناس کاینات به ده مقوله تقسیم میشوند و هیچکدام از این مقولات بیشتر یا کمتر از دیگری نیستند.
هوش مصنوعی: موجودات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یا وجود آنها ضروری است و باید وجود داشته باشند، یا اینکه وجودشان ممکن است و ممکن است وجود داشته باشند یا نداشته باشند.
هوش مصنوعی: ممکن است که یک چیز به دو دسته تقسیم شود: یکی جوهر و دیگری عرض. جوهر نیز به پنج نوع مختلف تقسیم میشود. ای ناظم قراردادها!
هوش مصنوعی: جسم و دو اصل آن یعنی ماده و شکل، پس روح و عقل را یاد بگیر و به سرعت به آنها توجه کن.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در جریان بحث درباره موضوعات عمیق و فکری، این ویژگیهای مادی و محسوس دنیا اهمیت ندارند و تأثیری در فهم یا ارزیابی مسائل عقلانی ندارند. به عبارتی، مقولات دنیوی به این مباحث عمیق آسیب نمیزنند.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی اصول و قواعد زبان و نحوه شکلگیری جملات در آن اشاره دارد و به نوعی تذکری به مالک وودود است که به این مباحث توجه کند. در واقع، شاعر به اهمیت دقت در جزئیات زبان و تاثیر آن بر معنای بیان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اجناس موجود در جهان به ده دسته تقسیم شدهاند و این تقسیمبندی باعث نمیشود که چیزی از تعداد آنها کاسته شود یا بر تعداد آنها افزوده گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.