بیا ای نور چشم اهل بینش
به نور او جمال او ببینش
نیازی کن اگر او می کند ناز
به جان می کش تو ناز نازنینش
نثار تو است گنج کنت کنزا
مراد او توئی از آفرینش
اگر عالم تو را بخشد خداوند
تو او را از همه عالم گزینش
هوای آبرو داری که یابی
بیا با ما در این دریا نشینش
گهی سازی زند گاهی نوازد
هم آن آرام جانست و هم اینش
جهان روشن شده از نعمت الله
نماید نور سید در جبینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چراغافروز چشم اهلِ بینِش
طراز کارگاه آفرینش
تو نوری در تمام آفرینش
بتو بینا حقیقت عین بینش
درخت ار سایه نبود بر زمینش
چرا خلقی بود سایه نشینش
درین شب آن چراغ چشم بینش
سزای آفرین از آفرینش
چو دیدند آن پری رویان چنینش
دلش جستند و کردند آفرینش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.