عاشقان درش از درد دوا یافته اند
خستگان غمش از رنج شفا یافته اند
باده نوشان سراپردهٔ میخانهٔ دل
جرعهٔ دُردی دردش چو دوا یافته اند
مبتلایان بلایش ز بلا نگریزند
گرچه از قامت و بالاش بلا یافته اند
نم چشم و غم دل قوت روان ساز ای جان
که کسان قوت از این آب و هوا یافته اند
عارفان بی سر و پا بر سر دارش رفتند
لاجرم اجر فنا دار بقا یافته اند
آن کسانی که چو ما غرقهٔ دریا شده اند
گوهر حاصل ما در دل ما یافته اند
همچو سید ز خود آثار خدا یافته اند
خود شناسان که مقیم حرم مقصودند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و درد اشاره میکند و نشان میدهد که عاشقان با تحمل درد، به شفا و آرامش میرسند. خستگان نیز از رنج خود به نوعی آرامش میرسند. همچنین، افرادی که در میخانه دل نوش مینوشند، دردهایشان برایشان به درمان تبدیل میشود. شاعر به افرادی اشاره میکند که با وجود مصائب و بلاها، از این تجربیات بهرهمند میشوند و در نهایت به حقیقت و شناخت عمیقتری از خود و خدا میرسند. این شعر تأکید دارد بر اینکه رنجها و دردها گاهی به رشد و کمال انسان منجر میشوند.
هوش مصنوعی: عاشقان از درد و رنج خود درمانی یافتهاند و خستهدلان نیز با غمهایشان به آرامش دست پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: معتادان به نوشیدنی در پناهگاه میخانهٔ دل، جرعهای از شراب گرفتهاند که درد آنها را به مانند دارو درمان کرده است.
هوش مصنوعی: کسانی که به عشق و زیبایی او گرفتار شدهاند، نمیتوانند از درد و رنجی که به خاطر او تحمل میکنند، فرار کنند؛ هرچند که خودشان به خاطر کشش و جذابیتش، دچار این مشکلات شدهاند.
هوش مصنوعی: ای جان، نمک چشمانت و اندوه دل را توان و قدرتی بخشد، زیرا دیگران از این محیط و شرایط، قوت و نیرو گرفتهاند.
هوش مصنوعی: عاشقان و بزرگان معرفت بدون هیچ ترسی و بیواهمه جان خود را فدای عشق کردند و در نتیجه، به جاودانگی و بقا دست یافتند.
هوش مصنوعی: آن کسانی که مانند ما در دریا غرق شدهاند، توانستهاند جوهر و ارزش اصلی خود را در دلشان پیدا کنند.
هوش مصنوعی: افراد خودشناس مانند سید، نشانههای خدا را در وجود خود کشف کردهاند و هدفشان در حرم مقدس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
[...]
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خر طبع و همه احمق و بی دانش و دند
شمس تبریز! تو جانی و همه خلق تناند
پیش جان و تن تو صورت تنها چه تنند
برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند
عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند
من دیوانه ز زنجیر نمیاندیشم
که کشیدهست مرا زلف مسلسل در بند
خسروان از پی نخجیر دوانند ولی
[...]
آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.