گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

خاکساران که گو به پاکردند

کی توانند گرد ما گردند

عاشقانی که عشق می بازند

پیش معشوق جان فدا کردند

می خمخانهٔ حدوث و قدم

باده نوشان به جرعه ای خوردند

دُرد دردش به دست رندان ده

نه به آن زاهدان که بی دردند

گر صدند ار هزار اهل کمال

عاشقانه به عشق او فردند

زندگانی که کشتهٔ عشقند

نزد مردان مرد ما مردند

کرم حضرت خدا و رسول

نعمت الله به ذوق پروردند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مهتران جهان همه مردند

مرگ را سر همه فرو کردند

زیر خاک اندرون شدند آنان

که همه کوشک‌ها برآوردند

از هزاران هزار نعمت و ناز

[...]

ابوالفضل بیهقی

مهتران جهان همه مردند

مرگ را سر همه فروکردند

زیر خاک اندرون شدند آنان‌

که همه کوشکها برآوردند

از هزاران هزار نعمت و ناز

[...]

مسعود سعد سلمان

مردمان باده ها همی خوردند

مهتران عیش ها بسی کردند

خاقانی

شهر زوری گدا بود خاصه

کش به بغداد پرورش کردند

به صفت چون خری بماند راست

که به شیر سگش بپروردند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه