گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عاشقان اول ز جان باز آمدند

آن گهی در عشق جان باز آمدند

خون دل در جام جان کردند از آن

با لب معشوق دمساز آمدند

عاشقان رفتند از این عالم ولی

باز می بینم همه باز آمدند

نو عروسان سرابستان عشق

در حرم مستانه با ناز آمدند

جان و دل موسی صفت بر طور تن

با خدای خویش در راز آمدند

در هوای سایهٔ خورشید عشق

باز شهبازان به پرواز آمدند

سید و یاران سید می رسند

عاشقان خانه پرداز آمدند