ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا
درین سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ
چو اوست در دو سرا غیر او نمی بینم
منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا
جمال اوست که در آینه نموده روی
نظر به دیدهٔ ما کن ببین به هر دو سرا
مدام همدم جام شراب خوش می باش
بیا و همدم ما شو دمی به ذوق و بیا
دلم به گوشهٔ میخانه می کشد دیگر
چنانکه خاطر زاهد به جنت المأوا
به سوی ما نظری کن به چشم ما بنگر
که عین ماست که او آبرو دهد بر ما
به نور دیدهٔ سید کسی که او را دید
به هر چه می نگرد نور او بود پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و حضور خالق در دو جهان است. شاعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که در هر دو جهان (این جهان و آخرت) تنها او را میبیند. جمال او مانند آینهای است که در آن نمایان میشود. شاعر از معشوق میخواهد که به او بنگرد و با او همدم شود. همچنین اشاره به میخانه و شوق زاهد به بهشت دارد و میگوید که محبت و نور معشوق، در زندگیاش تجلی دارد. در نهایت، عشق او به عنوان منبع نور و آبرو برای خود و دیگران شناخته میشود.
هوش مصنوعی: عشق او در این دنیا و آن دنیا به صورت سلطنتی نمایان است. در این دنیا باید قدمی برداشت، اما در آن دنیا باید به کمال و نهایت برسیم.
هوش مصنوعی: زمانی که او در هر دو جهان وجود دارد، من هیچ کس دیگری را نمیتوانم ببینم. من عاشق او هستم و این عشق از عمق دل و جانم نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: زیبایی او در آینه نمایان است؛ به چهرهاش نگاهی بینداز و ببین که در هر دو جهان چگونه است.
هوش مصنوعی: پیوسته با شراب خوش باش و همدم ما شو، بیا و لحظاتی سرشار از شادی را با ما بگذران.
هوش مصنوعی: دل من به سوی میخانه جذبه پیدا کرده است، درست مانند حال زاهد که به فکر بهشت و باغهایش است.
هوش مصنوعی: به ما توجه کن و به چشم ما نگاه کن، چون چشمان ما خود نشاندهندهی ما هستند و او با نگاهی به ما آبرو و اعتبار میبخشد.
هوش مصنوعی: چشم روشنی سید به قدری درخشان است که هر کسی او را ببیند، نور وجود او در هر چیزی که نگاه کند، نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.