گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

مده به باد هوا جان خویشتن بر باد

بنوش جام شرابی که نوش جانت باد

در آ به خلوت میخانه فنا بنشین

چه می کنی تو در این خانقاه ب بنیاد

هزار جان عزیزم فدای غم بادا

که خاطرم ز غم عشق می شود دلشاد

دلم ز دست بیفتاد در سر زلفش

اسیر گشت چه چاره کنم چنین افتاد

دمی که بی می و معشوق می رود باد است

دریغ عمر عزیزی که می رود بر باد

درم گشاد و گشادم از این درست که او

دری نماند که آن در به روی ما نگشاد

به جان سید رندان که از سر اخلاص

غلام خدمت اوئیم و بندهٔ آزاد