گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هرچه امکان لطف و رحمت بود

حضرت او به ما عطا فرمود

هر کسی را قراضه ای بخشید

در گنجینه را به ما بگشود

گل تبسم کنان به باغ آمد

چون ترنم ز بلبلان بشنود

عقل دود است و عشق آتش آن

خوش بود آتش ار بود بی دود

آتش عشق ، عود جانم سوخت

به ازین کس نسوخت هرگز عود

هرچه بودست و هر چه خواهد بود

همه از جود او بود موجود

هر که آمد به مجلس سید

جان او همچو جان ما آسود

فیض فیاض از خزانهٔ جود

داد ما را به لطف خویش وجود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

ملکان را ز آسمان کبود

چون تو هرگز کریم و راد نبود

هرگز از تو کسی بلا نکشید

هرگز از تو کسی جفا نشنود

عید فرخنده باد بر تو ملک

[...]

وطواط

آفتاب جلال و عالم جود

که چنو در جهان نشد موجود

خان عادل ، کمال دولت و دین

گوهر کان محمدت ، محمود

آنکه او راست طلعت میمون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه