هرچه امکان لطف و رحمت بود
حضرت او به ما عطا فرمود
هر کسی را قراضه ای بخشید
در گنجینه را به ما بگشود
گل تبسم کنان به باغ آمد
چون ترنم ز بلبلان بشنود
عقل دود است و عشق آتش آن
خوش بود آتش ار بود بی دود
آتش عشق ، عود جانم سوخت
به ازین کس نسوخت هرگز عود
هرچه بودست و هر چه خواهد بود
همه از جود او بود موجود
هر که آمد به مجلس سید
جان او همچو جان ما آسود
فیض فیاض از خزانهٔ جود
داد ما را به لطف خویش وجود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف لطف و رحمت الهی میپردازد و بیان میکند که خداوند هرچه ممکن بوده به بندگانش عطا کرده است. هرکس از مواهب الهی بهرهمند شده و در گنجینه رحمت الهی را به روی خود گشوده یافته است. عشق به عنوان آتش روح و عقل به عنوان دود معرفی میشود، و شاعر از دو آتش عشق و عود جانش سخن میگوید. او تأکید میکند که همه چیز از بخشش و جود الهی به وجود آمده و حضور در مجالس سید (معصومین) برای همه روحی آرامشبخش به ارمغان میآورد. در نهایت، فیض الهی را به عنوان وجودی لطیف و حقایق زندگی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در توان او بود و میتوانست به ما محبت و رحمت کند، به ما بخشید.
هوش مصنوعی: هر فردی چیزی از دارایی خود را به دیگران میدهد، اما درِ گنجینهای که ما داریم، به روی ما گشوده است.
هوش مصنوعی: گل با خوشحالی و خنده به باغ آمد، چون صدای نغمهخوانی بلبلان را شنید.
هوش مصنوعی: عقل مانند دودی است که در آتش عشق زبانه میکشد؛ اما اگر این آتش فقط و فقط آتش باشد و بدون دود، بهتر است.
هوش مصنوعی: آتش عشق جانم را سوزاند، اما هیچکس دیگر به این اندازه و شدت نمیسوزد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در گذشته وجود داشته و هر چیزی که در آینده به وجود خواهد آمد، همه از بخشش و کرم او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مجلس سید بیاید، حالش مثل حال جان ما راحت و آرام است.
هوش مصنوعی: خداوند با بخشش و لطف خودش از انوار بیکران رحمتش به ما وجود و زندگی عطا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکان را ز آسمان کبود
چون تو هرگز کریم و راد نبود
هرگز از تو کسی بلا نکشید
هرگز از تو کسی جفا نشنود
عید فرخنده باد بر تو ملک
[...]
پیش از این هیچ کار دیگر بود
که شبی مست پیش او بغنود
کو قدم تا بدین طریق رود
یا کجا گوش کاین سخن شنود
آفتاب جلال و عالم جود
که چنو در جهان نشد موجود
خان عادل ، کمال دولت و دین
گوهر کان محمدت ، محمود
آنکه او راست طلعت میمون
[...]
آن ولی عهد دو شه مسعود
شاه عادل مغیث دین محمود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.