چون شراب صاف درمان است مارا دُرد درد
زان همی ریزم فرود آیم به روی دُرد درد
گرم می دارد مرا صوف و حریر عشق او
غم ندارم گر ندارم در هوای برد برد
من ز میدان بلایش رو نگردانم به تیغ
رستم دستان کجا ترسان شود از گرد گرد
آفتاب روشن روی منیر میر ترک
کی مکدر گردد از گردی که باری کرد گرد
تو نه ای مرد نبرد درد درد عشق او
ده هزار ار خانه گیری او بدادی نرد برد
ناجوانمردی که او در عشق جانان جان نداد
شاید ارزنده دلی گوید که آن نامرد مرد
تا بزرگی کرد تدبیری که نانی را خورد
نعمت الله دید بسیاری که نانی خورد و مرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عاشقانه و درد ناشی از عشق است. شاعر از شراب به عنوان درمان برای آلام خود یاد میکند و نشان میدهد که عشق او را قوی و مقاوم میکند. او به میدان عشق رفته و از هیچ چالشی نمیترسد. برعکس، عشق او مانند خورشید روشن است که نمیتواند تحت تأثیر مشکلات قرار گیرد. شاعر همچنین به ناسپاسی و غیرت در عشق اشاره میکند و بر این باور است که کسی که در عشق جان نمیدهد، مرد نیکو نیست. او نگاهی به زندگی و مرگ دارد و میگوید که برخی برای نان زندگی میکنند، اما در نهایت در رویارویی با عشق و چالشها، خود را اثبات نمیکنند.
هوش مصنوعی: چون نوشیدنی خوش طعم و گوارا درمانی برای ماست، من از آن درد و رنج میریزم و به سوی آن درد و رنج پایین میآیم.
هوش مصنوعی: عشق او مرا گرم و شاداب میکند، حتی اگر نتوانم او را در کنار خود داشته باشم، هیچ غمی ندارم.
هوش مصنوعی: من هرگز از میدان عشق او فرار نمیکنم، حتی اگر به تیغ رستم هم تهدید شوم، زیرا از هجوم نگران نخواهم بود.
هوش مصنوعی: خورشید تابان بر چهره زیبای میر ترک، چگونه میتواند از غباری که یک بار نشسته است، تیره و تار شود؟
هوش مصنوعی: تو یک نبردجوی واقعی نیستی، زیرا درد عشق او تو را به شدت آزار میدهد. حتی اگر او ده هزار بار به تو نیاز داشته باشد، باز هم نمیتوانی در این مسیر پیروز شوی.
هوش مصنوعی: کسی که در عشق معشوق خود، جانش را فدای او نکرد، شاید بتواند بگوید که دلش باارزش است، اما او واقعاً مردانه رفتار نکرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی به موفقیت و بزرگی دست پیدا کرد، متوجه تدبیری میشود که برای به دست آوردن لقمهای نان به کار برده است. او میبیند که بسیار از انسانها برای رسیدن به نان، تلاش کرده و در این مسیر زندگی خود را از دست دادهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
[...]
در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟
کاستینها تر کنند از بهر او از آب گرم
فیالمثل گر بگذرد بر دامنش از باد سرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.