دل چو دم از عشق دلبر میزند
پشت پا بر بحر و بر برمیزند
در خرابات فنا جام بقا
شادی ساقی کوثر میزند
عشق میگوید دل و دلبر یکی است
عقل حیران دست بر سر میزند
دل به جان نقش خیالش میکشد
مهر مهرش نیک بر زر میزند
از دل خود دلبر خود را طلب
کو دم از الله اکبر میزند
گرچه گم شد یوسف گل پیرهن
از گریبان تو سر بر میزند
نعمت الله جانسپاری میکند
خیمه بر صحرای محشر میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکرا عشقت به هم برمیزند
عاقبت چون حلقه بر در میزند
طالعی داری که از دست غمت
هرکرا دستیست بر سر میزند
در هوای تو ملک پر بفکند
[...]
مرغ گردون در رهش پر میزند
بر درش چون حلقهای سر میزند
آفتاب از کوه سر بر میزند
ماهروی انگشت بر در میزند
آن کمانابرو که تیر غمزهاش
هر زمانی صید دیگر میزند
دست و ساعد میکُشد درویش را
[...]
گریه دارد،دست بر سر می زند
آتش اندر چرخ واختر می زند
ابرویش از بام دل سرمیزند
یا هلالی حلقه بر در میزند
هر شبم دل در خم گیسوی او
تا سحر پهلو بعنبر میزند
تشنه کامان زلال خویش را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.