نقل ما چون نقد سرمستان بود
در همه عالم از آن دستان بود
دست ما و دامن او بعد از این
خوش بود دستی کز آن دستان بود
روضهٔ ما جنت پر حوریان
بوستان شیخ در ماهان بود
چشم ما تا دید آب رو از آن
در نظر دریای بی پایان بود
هر که باشد عارف ذات و صفات
شاید ار گوئی که او انسان بود
عاشق او زنده باشد تا ابد
جان عاشق زنده از جانان بود
گر خراب است خانهٔ ما باک نیست
جای گنجش در دل ویران بود
هر که آید در نظر ای نور چشم
آن نمی گویم ولیکن آن بود
در خرابات فنا خوش ساکنیم
نعمت الله میر سرمستان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه و روحانی شاعر است. او به سرمستی و خوشحالی ناشی از عشق پرداخته و عشق را مانند گنجی در دل ویرانهها توصیف میکند. شاعر به زیباییهای عالم، وجود عارفان و حس بیپایان دریا اشاره میکند و عشق به معشوق را منبع بقا و زندگی میداند. او در نهایت میگوید که در حالتی از فنا و زوال، در خرابات عشق ساکن هستند و خوشی و سرمستی را از آن میگیرند.
هوش مصنوعی: نقل ما مانند پولی است که سرمستان دارند و در تمام دنیا از آن دستاوردها صحبت میشود.
هوش مصنوعی: دست ما و دامن او بعد از این خوش خواهد بود، به شرطی که دستان ما از آن دستانی باشد که به او تعلق دارد.
هوش مصنوعی: باغ ما بهشتی پر از زیباییها و دختران حور در کنار باغ شیخ در ماهان بوده است.
هوش مصنوعی: چشم ما تا زمانی که به آب نگاه میکرد، دنیا برایش وسیع و بیپایان به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عمق وجود و ویژگیهایش آگاهی داشته باشد، شاید اگر بگویی او یک انسان است، درست باشد.
هوش مصنوعی: عاشق همیشه زنده میماند، زیرا زندگی او وابسته به محبوبش است.
هوش مصنوعی: اگرچه خانه ما ویران است، مهم نیست، زیرا دل ویران میتواند محل آرامش و زندگی گنجشکی باشد.
هوش مصنوعی: هر کس که به چشمم میآید، نور چشمانم است. نمیگویم که او کیست، اما او همان است که باید باشد.
هوش مصنوعی: ما در میخانه فنا ساکن هستیم و از نعمت خداوند که ما را مست کرده، بهرهمندیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات ِ دل، غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.