گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نقل ما چون نقد سرمستان بود

در همه عالم از آن دستان بود

دست ما و دامن او بعد از این

خوش بود دستی کز آن دستان بود

روضهٔ ما جنت پر حوریان

بوستان شیخ در ماهان بود

چشم ما تا دید آب رو از آن

در نظر دریای بی پایان بود

هر که باشد عارف ذات و صفات

شاید ار گوئی که او انسان بود

عاشق او زنده باشد تا ابد

جان عاشق زنده از جانان بود

گر خراب است خانهٔ ما باک نیست

جای گنجش در دل ویران بود

هر که آید در نظر ای نور چشم

آن نمی گویم ولیکن آن بود

در خرابات فنا خوش ساکنیم

نعمت الله میر سرمستان بود

 
 
 
عطار

آنچه نقد سینهٔ مردان بود

زآرزوی آن فلک گردان بود

گر از آن یک ذره گردد آشکار

هر دو عالم تا ابد پنهان بود

در گذر از کون تا تاب آوری

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال‌الدین اسماعیل

هر کرا جای این نگارستان بود

دایم اندر روضۀ رضوان بود

بیت معمورست و تا این خانه هست

خاندان ملک آبادان بود

گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟

[...]

عراقی

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟

چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

تا کی از وصلش نصیب بخت ما

محنت و درد دل و هجران بود؟

این چنین کز یار دور افتاده‌ام

[...]

امیر حسینی هروی

سوی هر دو روز وشب گردان بود

نام او قلب از برای آن بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه