گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بحر ما دریای بی پایان بود

آب ما از چشمهٔ حیوان بود

چشم عالم روشن است از نور او

روشنی چشم مردم آن بود

باطنست او وز همه ظاهر تو راست

این چنین پیدا چنان پنهان بود

خوش حبابی پر کن از آب حیات

هر دو را می بین که او یکسان بود

نعمت الله مست و جام می به دست

سید ما میر سرمستان بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

آنچه نقد سینهٔ مردان بود

زآرزوی آن فلک گردان بود

گر از آن یک ذره گردد آشکار

هر دو عالم تا ابد پنهان بود

در گذر از کون تا تاب آوری

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال‌الدین اسماعیل

هر کرا جای این نگارستان بود

دایم اندر روضۀ رضوان بود

بیت معمورست و تا این خانه هست

خاندان ملک آبادان بود

گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟

[...]

عراقی

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟

چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

تا کی از وصلش نصیب بخت ما

محنت و درد دل و هجران بود؟

این چنین کز یار دور افتاده‌ام

[...]

امیر حسینی هروی

سوی هر دو روز وشب گردان بود

نام او قلب از برای آن بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه