آن چنان ذاتی نهان اندر صفت پیدا بود
جامع ذات و صفاتش نزد ما اسما بود
ز آفتاب حسن او عالم منور شد تمام
همچنان روشن بود مجموع عالم تا بود
نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست
بحر می داند که او با ما درین دریا بود
ما چنین تشنه به هر سو می دویم از بهر آب
ای عجب آبی که ما جوئیم عین ما بود
آن یکی در هر یکی کرده تجلی لاجرم
هر یکی در ذات خود یکتای بی همتا بود
فی المثل یک دایره این شکل عالم فرض کن
حق محیط و نقطه روح و دایره اشیا بود
مجلس عشقست و سید مست و ساقی در حضور
جنت است و هم لقاگر بایدت اینجا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان صفات و ویژگیهای الهی میپردازد و میگوید که ذات الهی در تمام موجودات نهان است و آسمان و زمین به زیبایی او روشنایی یافتهاند. شاعر به ما یادآوری میکند که همه موجودات در حقیقت یکی هستند و در جستجوی حقیقت نهایی، در واقع در جستجوی خودمان هستیم. او همچنین با تشبیه دایره به عالم هستی، نشان میدهد که حق همه چیز را محیط و موجودات را در خود دارد. در انتها، شاعر دعوت میکند که در این دنیای عشق و وصال، حضور داشته باشیم.
هوش مصنوعی: ذاتی که در عمق خود پنهان است، به گونهای در صفاتش نمایان میشود که ما به تمامی اسماء و ویژگیهای او دست یافتهایم.
هوش مصنوعی: بر اثر زیبایی او، عالم روشن و پرنور شد و این روشنی همچنان ادامه داشت تا زمانی که او در جهان حضور داشت.
هوش مصنوعی: در نظر ما، همه چیز از جمله موج، حباب، قطره و دریا با هم یکسان هستند. در واقع، در این دریا، فقط دریا است که میداند ما نیز جزئی از آن هستیم.
هوش مصنوعی: ما به شدت در جستجوی آب هستیم و عجیب است که آبی که به دنبال آنیم، خود ما هستیم.
هوش مصنوعی: هر یک از افراد و موجودات میتواند به نوعی نشاندهندهی تجلی و ظهور وجودی برتر باشد، به طوری که هر کسی در ذات خودش به یکتایی و خاص بودن دست یافته است.
هوش مصنوعی: به عنوان مثال، تصور کن که یک دایره نمایانگر جهان است، جایی که مرکز آن خدای حقیقی است و نقطهای در داخل آن روح را نشان میدهد، در حالی که اشیا به دور این نقطه در دایره قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: محفل عشق برپاست و در آن، سید که نبیذ مینوشد و ساقی با اوست. وجود بهشت و دیدار محبوب در این مجلس همزمان است و اگر نیاز به آن دیدار داری، باید در اینجا حضور داشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود
ماه کاندر صُدرهٔ دیبا بود زیبا بود
عاشقان را دل بهدام عنبرین کردست صید
صید دل باید چو دام از عنبر سارا بود
عنبر سارای او باشد نقاب لاله برگ
[...]
دیگرانرا عیش و شادی گرچه در صحرا بود
عیش ما هر جا که یار آنجا بُود آنجا بُود
هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرّه یی
در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود
سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است
[...]
در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود
هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی
در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار
[...]
اگر ماهی از سنگ خارا بود
شکار نهنگان دریا بود
بر دل بی آرزو زندان تن صحرا بود
چشمه سوزن به تار بی گره دریا بود
بر ندارد دانه در زیر زمین چشم از سحاب
خاکساران را نظر بر عالم بالا بود
خون همت را به جوش آرد لب خشک سؤال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.