ترک سرمستی مرا دامن کشانم میکشد
باز بگشوده کنار و در میانم میکشد
در کش خود می کشد ما را به صد لطف و کرم
گه چنینم مینوازد گه چنانم میکشد
کی کشد ما را ، چو لطفش میکشد ما را به ناز
عاشق مست خرابم کش کشانم میکشد
از بلای عشق او چون کار ما بالا گرفت
از زمین برداشته بر آسمانم میکشد
میکشم نقش خیالش بر سواد چشم خود
زانکه این نقش خیال او روانم میکشد
جذبهٔ او می رسد خوش می کشد ما را به ذوق
در کشاکش اوفتادم چون دوانم میکشد
نعمتالله جمله عالم را به سوی خود کشید
جان فدای او که عشق او به جانم میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک سرمستی مرا دامنکشانم میکشد
باز بگشوده کنار و در میانم میکشد
درکش خود میکشد ما را به صد لطف و کرم
گه چنینم مینوازد گه چنانم میکشد
کی کشد ما را چو لطفش میکشد ما را به ناز
[...]
دل نمیدانم کجا، زین آستانم میکشد
مرگ میبینم که با هجرام عنانم میکشد
هر سر مو بر تنم دارد خروشی از وداع
هجر پیوند تو از رگهای جانم میکشد
داشتم در سینه پیکان خدنگ کاریی
[...]
شوربختم، دل به آن کنج دهانم میکشد
موشکافم، دل به آن موی میانم میکشد
خار دیوارم، وبال دامن گل نیستم
بیسبب از باغ بیرون باغبانم میکشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.