گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ترک سر‌مستی مرا دامن کشانم می‌کشد

باز بگشوده کنار و در میانم می‌کشد

در کش خود می‌ کشد ما را به صد لطف و کرم

گه چنینم می‌نوازد گه چنانم می‌کشد

کی کشد ما را ، چو لطفش می‌کشد ما را به ناز

عاشق مست خرابم کش کشانم می‌کشد

از بلای عشق او چون کار ما بالا گرفت

از زمین برداشته بر آسمانم می‌کشد

می‌کشم نقش خیالش بر سواد چشم خود

زانکه این نقش خیال او روانم می‌کشد

جذبهٔ او می ‌رسد خوش می‌ کشد ما را به ذوق

در کشاکش اوفتادم چون دوانم می‌کشد

نعمت‌الله جمله عالم را به سوی خود کشید

جان فدای او که عشق او به جانم می‌کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شاه نعمت‌الله ولی

ترک سرمستی مرا دامن‌کشانم می‌کشد

باز بگشوده کنار و در میانم می‌کشد

درکش خود می‌کشد ما را به صد لطف و کرم

گه چنینم می‌نوازد گه چنانم می‌کشد

کی کشد ما را چو لطفش می‌کشد ما را به ناز

[...]

نظیری نیشابوری

دل نمی‌دانم کجا، زین آستانم می‌کشد

مرگ می‌بینم که با هجرام عنانم می‌کشد

هر سر مو بر تنم دارد خروشی از وداع

هجر پیوند تو از رگ‌های جانم می‌کشد

داشتم در سینه پیکان خدنگ کاریی

[...]

صائب تبریزی

شوربختم، دل به آن کنج دهانم می‌کشد

موشکافم، دل به آن موی میانم می‌کشد

خار دیوارم، وبال دامن گل نیستم

بی‌سبب از باغ بیرون باغبانم می‌کشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه